part-25

138 47 100
                                    

نا ممکنه که تو زندگیت شکست نخوری، گاهی وقتها بعضی افراد جلوی راهت قرار میگیرن و سعی می کنن که تو رو زمین بندازن و به تو آسیب بزنن، و ممکنه حتی تو رو بازنده خطاب کنن ، ولی بازنده واقعی کسی نیست که شکست میخوره، بازنده واقعی کسیِ که شکست رو قبول کنه و راهش رو نصف و نیمه رها کنه.

به جسمی برخورد میکنه که باعث میشه بیفته زمین، همه دانش آموزها با تمسخر و تحقیر نگاش میکنن،هیلی با تاسف سری تکون میده و با نیشخنده رو به اون میگه.

هیلی: متاسفم ولی ایندفعه رو ریدی.

بی حال نگاش می کنه و سعی می کنه به اون و خنده های سمیش اهمیت نده، از سر جاش بلند میشه و قصد داشت خودش رو به اتاقش برسونه تا وسایلش رو جمع کنه و برای همیشه مدرسه رو ترک کنه، این دفعه نگاهش به دوستاش برخورد میکنه، از بینشون فقط سیرین و آنا از قیافشون مشخص بود که ناراحتن ما بقی فقط خونسرد به رفتنش نگاه میکردن، حتی لئو صمیمیترین دوستش،ساکت بود و سعی نکرد از اون حمایت کنه با اینکه دنیل همیشه و در هر شرایط حمایتش میکرد.

همه بازنده و هرزه مو قرمز خطابش می کردن اما اون فقط سعی می کنه به راهش ادامه بده و جلوی بغض و اشکاشو بگیره.

**********
"اتفاقات چند ساعت پیش"

ماکسیمو به ماشین تام تکیه داده بود و دود سیگارش رو تو هوا بیرون میداد که
تو همون حال نگاهش از دور به یه فرد آشنایی برخورد میکنه، با دیدنش نیشش باز میشه و سیگارش رو زمین میندازه و به طرف همون شخص میره، به اون که میرسه دستی روی شونش میذاره که با وحشت به طرفش برمیگرده و میگه

لئو: مکس؟!
مکس: لئو!!!
لئو اخمی میکنه و سعی میکنه به راهش ادامه بده که مکس چشاش رو تو حدقه می چرخونه و میگه.
مکس: اوکی فهمیدم از من خوشت نمیاد ولی حد اقل فرار نکن.

لئو بدون اینکه بش نگاه کنه به راهش ادامه میده و میگه.
لئو: فرار نمی کنم ولی جدیدا فهمیدم که گشتن با مو قرمزا فقط دردسر میسازه.
مکس ابروهاشو به هم گره میزنه شونه های لئو رو از پشت میگیره و اون رو به سمت خودش میچرخونه تا عصبی بگه
مکس: اوکی، ولی این حرفی که زدی اصلا جالب نبود، مگه دنیل دوستت نیست؟! پس چرا‌ شعر میگی؟

لئو نگهای سردش رو به مکس میده و آروم میگه.
لئو: دوست؟ اون قبل از اون بود که بفهمم دنیلا چه آدم خرابیه

مکس عصبی یقیه لئو رو بین دستهای مردونش میگره و با لبخند عصبی میگه.
مکس: چه مرگت شده؟! اوکی شاید حق داری از من متنفر باشی ولی دنیل جز حمایتت چیکار کرد؟؟!! چرا لقبت رو به اون میچسبونی نمک نشناس بچ؟!

تو همون حال لئو شروع میکنه به خندیدن، مکس بهت زده نگاش میکنه که لئو جدی میشه و میگه.
لئو: منم تا وقتی اون مدارک رو نمی دیدم باورم نمی شد ولی حقیقت همینه، خواهرت یه آدم دوروعه ، بت نشون میده که حامیته و دوست داره ولی بعد از پشت بت خنجر میزنه.

ℕ𝐈𝐠𝐡𝐭 ℝ𝐚𝐢𝐧𝐛𝐨𝐰 -𝒱𝒾ℴ𝓁ℯ𝓉Where stories live. Discover now