با قلبی آکنده از غم، روحی در باتلاق خونین اندوه فرو رفته...از تمامی شما معذرت میخواهم.
مرا ببخشید که تمام این مدت همچون گرگی در لباس گیوسفند در میان شما آمده و برای کویین خویش به جاسوسی پرداختم...ننگ بر من باددددد
آه ای خای زیبای من، آه ای کاپل محبوب من...و آنگاه که دیک ددیِ مان دو نصف شد...آنگاه من زیجی شیپر میشم دیوثا😂🚬
بوک جدید آپ کردم 😂💅🏽
یعنیییی شما نخوای بخونیم، اسمش کاری میکنه بخونی✨😔همراه ما باشید دررررررر...صدا کمه
درررررررررررررررررررررررررررر
خواستگاری کینگ از کویین 🍻کوچه تنگه بلهههههه
عروس قشنگه بلههههههه
دست به زلفاش نزدیک نمیدونم چی چی بنده بلههههههههههشاه پسر داریم دوماد
شعر و غزل داریم عروسسسس
چشم همه حسودا از دم کوررررخیلی دلقکم خدایی😂
YOU ARE READING
Blue Dreams Store
Fanfictionهرکسی دنیا رو جوری میبینه که خودش دلش میخواد؛ دنیای ینفر سیاه، دنیای یکی بنفش و هر آدمی، زندگی رو یچیز میبینه؛ اما اون پسر زندگی رو توی کوچکترین چیزها پیدا میکرد. چیزهای کوچیکی مثله سطل رنگ ابیش و بوسه های اون مرد Ziam short story