من برگشتم

216 66 4
                                    

از دیدگاه تهیونگ:
"همه چیز درست میشه فقط رو شغل و تحصیلت تمرکز کن" پدرم قبل اینکه سوار
قطار بشم و ایسگاه رو ترک کنم گفت. از پشت پنجره براشون دست تکون دادم.
حقیقتا امروز احساس بهتری داشتم.
دستپاچه شدم وقتی جیمینی و بقیه تو خوابگاه با بغالشون بهم خوشامد گفتن.
صبح روز بعد, با هوسوک هیونگ وارد کلاس شدم. بهم گفتن سوکجین سنسی زمانی که من نبودم یونگی هیونگ رو نماینده جایگزین انتخاب کرده.
درواقع من هیچ مشکلی نداشتم اگر یونگی هیونگ نماینده میموند.
خیلی زود با یه کتاب تو دست راستش وارد کلاس شد. من بالغ تر شده بودم .دیگه سعی نمیکردم ازش طفره برم بخاطر خجالت و قلب شکستم. مثل قبل کنار یونگی هیونگ تو ردیف اول نشستم و حتی ارتباط چشمی هم موقع گوش دادن بهش برقرار کردم.
امتحانا داشت شروع میشد. برنامه ریخته بودیم که امتحانامون ااخر ماه باشه. باید نمرهه خوبی میگرفتم. نه بخاطر سوکجین سنسی بلکه بخاطر خودم. ناراحت بودم بخاطر ضعفم تو ریاضی.
وقتی زنگ خورد و کلاس ریاضی تموم شد, پشت سر کن دویدم و پرسیدم که
اگر میشه کلاس بعد از مدرسش رو بیام. قبول کرد و احساس خوشحالی کردم.
حتی جیمینی رو هم متقاعد کردم باهام بیاد.
ولی میدونید, من خیلی احمقم.
فراموش کردم شلوار یوگام رو بیارم و نمیخواستم ازین عذر استفاده کنم برای پیچوندن ورزش ازونجایی که به خودم قول دادم با سنسی نرمال رفتار کنم.

در نهایت تصمیم گرفتم با شلوار مدرسه ام انجام بدم تمرینارو, علارقم اینکه بقیه و سوکجین سنسی هشداررای جدی میدادن.دقایقی بعد, همه صدای جر خوردن شنیدن از اونجایی که شلوارم پاره شد وقتی داشتم سعی میکرئم تمرینای کششی رو بکنم و پنتی قرمزم معلوم شد.
از خجالت یخ زدم ولی هیچ کسی نخندید بهم حتی جونگکوکی ) نمیخندید اما سعی داشت خندشو جلوی سوکجین سنسی نگه داره(
صورتم عین گوجه قرمز شد وقتی فهمیدم سنسی درست پشتمه.
"کسی کت یا ژاکت داره؟" از بچه هاپرسید. همه به نشونه نه سر تکون دادن.
انتظار چیزی که اتفاق افتاد بعدش رو نداشتم.
کتش رو دراورد و بهم گفت ببندم دور کمرم. بقیه کلاس, نشستم توی کلاس تنها و ورزش کردن سنسی و بقیه رو دیدم .
کلاس که تموم شد, وقتی سنسی اومد سمتم از جام بلند شدم.
"فردا بهم پسش بده مشکلی نداره" راجب کتش که دور کمرم بسته بودم تا شلوار
پارم معلوم نشه گفت.
"م_مرسی...اقا" سرم رو انداختم پاینن و تشکر کردم.
برگشتیم خوابگاه و نونا شلوارمو دوخت. میخواستم تشکرم رو به سنسی بخاطر
مهربونیش نشون بدم. بعد از یسری پیشنهاد از هوسوک هیونگ, تصمیم گرفتم
کتش رو شخصا تحویل بدم و یه باکس توت فرنگی به عنوان تشکر بهش بدم
_______________________________________
مایل به ووت و کامنت....؟

-🅂🄴🄾🄺🄹🄸🄽 🅂🄴🄽🅂🄴🄸"🄿🄴🅁 🅃🅁🄰🄽🅂🄻🄰🅃🄴"Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt