part34

453 79 15
                                    

🔞


دستش رو نوازش‌وار روی کمرم میکشه.
دستش از کمرم پایین‌تر میره و روی رونم رو نوازش میکنه.
با حس نفس تنگی که سراغم میاد به سینه‌ش فشار وارد میکنم تا ازم جدا شه.
بلافاصله سمت گردنم میره و زبونش رو روی گردنم میکشه.
نفسم رو تیکه تیکه بیرون میدم و لبم رو گاز میگیرم تا صدای ناله‌م بلند نشه.
کنار گوشم میگه: میدونی چیه ته؟ میخوام مارکت کنم.
گیج بهش خیره میشم.
- چیکار کنی؟
نگاهش رو به لبم میدوزه و با چشم‌های خمارش میگه: می‌خوامت. ( اووووکی😂🤦🏼‍♀️)
می‌خوامت چیه؟ دستش سمت دکمه لباسش میره و اولین دکمه لباسش رو باز میکنه.
دستش رو زیر رونم میندازه و یک دفعه‌ای بلندم میکنه.
روی تخت میندازتم و روی شکمم میشینه اما وزنش رو روم نمیندازه.
جیمین چرا اینطوری میکنه؟ می‌خوامت چیه؟ نکنه.... یا خداااااااا
شوک زده میخندم.
- نگو...چیزه... میگم گشنه‌ت نیست؟ شام بخوریم؟
آروم خم میشه و دستش رو داخل موهام میبره.
- چرا خیلی گشنمه و الان میخوام بخورمت.
آب دهنم و قورت میدم و نگاه جیمین به سیبک گلوم کشیده میشه.
دستش رو پایین میبره و آروم روی رون پام خط‌های فرضی میکشه.
دست‌های لرزونم و روی کتفش میزارم.
پوزخندی میزنه و صورتش رو تا یک سانتی صورتم میاره.
- خوبی بیب؟
چرا انقدر صداش خش دار شده؟ وای چرا با صداش مور مورم میشه؟ من چمه؟
- ته؟
دوباره آب دهنم و قورت میدم.
- بله؟
میخنده و پیشونیم رو میبوسه.
- کیوت.
دستش رو از روی رونم میکشه و کنارش میزاره.
منصرف شد؟ چرا؟ یعنی خب.... خوب شد منصرف شد.
- می... میگم بریم غذا بخوریم؟
تک خنده‌ای میکنه و گاز ریزی از گونه‌م میگیره.
- درسته که خیلی کیوتی و مظلوم حرف میزنی ولی اگه فکر کردی الان ولت میکنم سخت در اشتباهی دارلینگ.
شت! خودش رو بهم فشار میده و با حس برامدگی بدن جیمین چشم‌هام گرد میشن.
آب دهنم رو قورت میدم.
تنم مور مور میشه و جیمین دوباره سمتم خم میشه.
- اینطوری که به هر لمسم واکنش نشون میدی، دلم میخواد تمام تنت و کبود کنم.
ناخوداگاه تنم شل میشه و حس میکنم بدنم ی تغیراتی داره میکنه.
جیمین خم میشه و توی گردنم نفس میکشه.
با صدای بمش میگه: قبلا گفته بودم ن؟
نفسم رو بیرون فوت میکنم.
- چی و؟
- اینکه عاشق بوی گردنتم؟
گازی از گردنم میگیره که زیرلب ناله‌ای میکنم.
بزاق دهنش گردنم رو خیس میکنه و چقدر دیوونه کننده‌ست بوسه‌هاش.
|Jimin|
زیرم پیچ و تاب میخوره و حرکاتش دیوونم میکنه.
لباسش رو از تنش در میارم و به بدن گندمیش خیره میشم.
چرا انقدر پرستیدنیه؟ چطوری جادوم کرد؟ چطوری دیوونم کرد؟
بی صبرانه پوست سینه‌ش رو میمکم و نوک سینه‌ش رو داخل دهنم میکشم.
- آخ... آ
با شنیدن ناله‌ش حس میکنم دیگ نمیتونم تحمل کنم.
سریع لباسم رو درمیارم و نوک زبونم رو از زیر سینه‌ش تا بالای شکمش میکشم.
بدنش برق میزنه، دستم رو روی دکمه شلوارش میزارم.
به چشم‌های خمارش نگاه میکنم.
- می‌تونم؟
لبش رو گاز میگیره و سرش رو آروم تکون میده.
شلوارش رو از تنش خارج میکنم و گوشه‌ای میندازمش.
پاهای کم مو ته رو رصد میکنم و رون خوش فرمش باعث میشه که شدیدا سخت بشم.
سرم رو بین رونش میبرم و قسمت بزرگی از رونش رو داخل دهنم میکشم.
با صدا ولش میکنم و به کبودی روی پاش نگاه میکنم.
- آه جیمینا.
خورم رو بالا میکشم و بوسه‌ای روی لبش میزنم.
- جانم؟
- دوست دارم.
- من بیشتر.
میخندم و چونه‌ش رو گاز میگیرم.
- من خیلی بیشتر.
خنده آرومی میکنه. دوباره پایین میرم و دست‌هام رو از روی مچ پاهاش تا رونش میکشم.
جای جای تنش رو کبود میکنم چون پوست شیرینش خیلی خواستنیه.
ته خودش رو بالا میکشه و بوسه‌ای به لبم میزنه.
دستش رو سمت شلوارم میبره.
- فقط بیا انجامش بدیم جیمین!
پوزخندی میزنم و روی تخت پرتش میکنم.
- بهم بگو ددی، کیوتی.
رونش رو چنگ میزنم که ناله بلندی میکنه.
سریع شلوارم رو از تنم خارج میکنم و...
***
تن عرق کرده‌ش رو تو بغلم میگیرم.
- خوبی؟
بی رمق سرش رو تکون میده.
لبخندی میزنم و بعد اینکه سرش رو میبوسم چشم‌هام رو میبندم.
***
با صدای ناله مانندی چشم‌هام رو باز میکنم.
ته رو میبینم که نشسته و آروم آروم داره گریه میکنه.
هراسون میشینم و بغلش میکنم.
- چیشده عزیزم؟
- جیمینا؟؟
- جانم؟
- درد دارم.
نفسم رو بیرون فوت میکنم.
تنش رو تو آغوشم میگیرم و کمرش رو میمالم.
- مرتیکه وحشی.
دهنش رو کج میکنه و میگه: بهم بگو ددی.
میخندم و ضربه‌ای به شکمم میزنه.
- فیلمای BDSM زیاد نگاه میکنی نه؟ تمام تنم درد میکنه. نمیتونم بشینم.
لبم رو گاز میگیرم تا بلند نخندم.
سرم رو کنار گوشش میبرم.
- بیخیال بیب. نگو که خوشت نیومده.
- اصلا هم خوشم نیومده.
- عه؟ آخه یکی بود دیشب هی میگفت « ددی زود ب...
با ضربه‌ای که به شیکمم میزنه میخندم و ساکت میشم.
- بی حیا.
به صورت قرمزش خیره میشم.
- ازم خجالت میکشی کیوتی؟
سرش رو پایین‌تر میگیره.
- ته ته ما دیشب سه راند رفتیم بازم خجالت میکشی؟
هینی میکشه و بلند میگه: یاااا جیمینا بسه!
لبخندی میزنم و بوسه‌ای به چشمش میزنم.
__________
جیمین پسر با شعورم اجازه میگیره🥺
آره خلاصه...
اهم اهم😂🌝

بعد از مدت‌ها اپ کردم😁❤️



you are for me|minvWhere stories live. Discover now