5

236 43 2
                                    

راوی سوم شخص(تمرکز روی تهیونگ)

تهیونگ خودش رو انداخت روی تخت و از جونگکوک پرسید:
_چرا خودت نمیری اینا رو بهشون بگی؟

جونگکوک سرش رو روی میز مطالعه گذاشت و گفت:
_نمیتونم.

_چرا اصلا کمکم میکنی؟

_من کمکت نمیکنم. من...

صدای فریادی اومد: "پسره‌ی گوه عوضی بیا اینجا ببینم. همین الان."

تهیونگ به سمت پسر دیگه رفت تا دستش رو بگیره هرچند جونگکوک سریعتر بود و اجازه نداد.

_بـ بابام. جونگکوک باید قایم شی. قبل از اینکه بیاد و ببینتت قایم شو.

صدای قدمای پدرش نزدیک شد. سریع به سمت کمدش رفت و درش رو باز کرد.

_برو توی این. هیچ صدایی ازت درنیاد.

جونگکوک بعد از یکم مکث، سرش رو تکون داد و واردش شد. ته در رو بست و پشت میز مطالعه‌ش نشست و با برداشتن اولین کتابی که دستش بهش رسید، خودش رو مشغول خوندن نشون داد.

پدر تهیونگ در رو با شدت باز کرد و پسر رو محکم گرفت و پرت کرد روی زمین. بهش مشت میزد و تکرار میکرد:
_تو گی‌ای؟ از مدرسه اخراج شدی؟ پسره‌ی آشغال.

وقتی کمربندش رو درآورد پسر به التماس افتاد.
_بابا بـ بـ ببخشید من...

ضربه اول

تهیونگ گریه کرد.

_جیمین دوستت نبود. دوست پسرت بود.

ضربه

_آوردیش خونه و گفتی هم‌گروهی تکلیفته.

ضربه

_تو گی‌ای

ضربه

_تو ننگی

ضربه

_برو خودتو از صخره پرت کن پایین

ضربه

_حال به هم زن

ضربه

_یه ماهه اخراج شدی. چطور جرئت کردی ازم مخفی کنی حرومزاده

ضربه

_بـ بـ بابـ بابا... ببـ ببخشیـ ببخشید

_جرئت نکن صدام کنی بابا. من بابای خونیت نیستم.

ضربه

ضربه

پدرش اینقدر زدش تا خودش خسته شد.
و تهیونگ آرزو کرد ای کاش جونگکوک توی کمد خوابش برده باشه یا هیچکدوم اینا رو نشنیده باشه.

(تمرکز روی افسر کیم)

چانیول و جکسون سلام نظامی دادن و یه فلش رو روی میزش گذاشتن.

جکسون:
_فیلمای ضبط شده دوربین مداربسته محوطه پارکینگ دبیرستان هنر.

افسر کیم فلش رو به لپ‌تاپ زد و فیلما رو پلی کرد.

Schizophrenia?Where stories live. Discover now