شیر موز مقوی

2.2K 153 24
                                    

کوکی
شروع اسمات
__ ___ ___ ___ ___ __ ___ ___ ___ __
_خب اول چیکار کنیم ؟!
تهیونگ همونطوری که سعی میکرد روی تخت بشینه لب زد .
+ همین الان دستام رو باز کن کوک !!! کاری نکن پشیمون بشی !
_ هه بازش کنم ؟!
دستش رو روی سینه ی لخت تهیونگ گذاشت و دوباره روی تخت خوابوندش بعد روی شکم پسر (تقریبا رو ناف ) نشست و با دستش شروع به کشیدن اشکال مختلف روی سینه ی تهیونگ کرد همونطور که روی سینه ی تهیونگ تهیونگ نقاشی میکرد باسنش رو به دیک تهیونگ چسبوند و هر از گاهی مثل یه خرگوش که دمش رو تکون میده تکونش میداد که الفا بلند ناله میکرد .
چشای هنوزم قرمز قرمز بود که نشون میداد هنوز گرگش بدنش رو اداره میکنه لباش رو سمت گردن تهیونگ برد شروع کرد به گذاشتن کیس مارک های بزرگ و کوچیک روی گردن لباش رو به گوش تهیونک چسبوند و با صدای تحریک کنده ای لب زد :
+ الفای من اینقدر زود بیقرار شده ؟!
لباش رو سمت لبای الفایی که کلا در تلاش بود کمربند رو باز کنه برد و وحشیانه شروع به بوسیدن کرد لب بالاییش رو چند بار با دندوناش کشید و بعد مک محکمی بهش زد و در یه ثانیه گرگش اداره ی بدنش رو به عهده گرفت با چشای خمارش و لب قرمز شدش و خیسش به الفا نگاهی میکرد که تو یه حرکت الفا تونست کمربند رو باز بکنه و جاشون رو باهم عوض کنه امگا ناله ی ارومی کرد خیلی وقت بود که نزدیک جفتش نشده بود الفا با چشمای قرمزش بهش نگاه کرد و پوزخندی زد و گفت: دو قلو یا سه قلو ؟! که امگا لباش رو روی لبای الفاش کوبید و دستاش رو دور گردنش انداخت و الفا رو به خودش نزدیک کرد درسته که  اموزش دیده بود که به الفایی واکنش نده ولی این الفا فرق میکرد این الفا الفای خودش بود ! پس کوک قدرتی و خشن و مغرور رو کنار گذاشت و به جاش به یه امگای مطیع تبدیل شد پایین تنش رو به پایین تنه ی الفا میمالید و توی دهنش ناله میکرد وقتی دهن امگا باز شد الفا از فرصت استفاده کرد و زبونش رو وارد دهن گرم امگاش کرد و جای جایش رو لمس کرد ، وقتی نفس کم اوردن از هم جدا شدن که تهیونگ با لبخندی گفت : دلم برات تنگ شده بود امگا و بعد سمت گردن امگا رفت و از گوشش شروع کرد به مارک گذاشتن وقتی به مارک اصلی رسید دندونای نیشش بیرون اومدن و دوباره جای مارک رو مارک کرد امگا جیغ ارومی کشید و شونه ی الفا رو چنگ انداخت الفا از گردنش بیرون اومد و روبه امگا با صدای الفاییش گفت : پاهات رو دورم حلقه کن امگا !
و امگا انگار که منتظر همین حرف باشه پاهاش رو دور الفاش حلقه کرد و محکم بغلش کرد الفا بغلش کرد و به سمت میز توی اتاق رفت و بسته ی کاندوم خاردار رو بیرون کشید ( در هر حال باید انتقام میگرفت !) امگا لپش رو به گردن الفا می مالید و کنار گوشش ناله میکرد
کوک: الفا....اه...الفا
دلش برای رایحه ی الفا خیلی تنگ شده بود رایحه ی ارامش بخش شکوفه چیزی که تو این چند ماه و جند سال نداشتش .
الفا تویه حرکت امگارو از خودش جدا کرد و وسایل روی میز رو انداخت رو زمین امگا رو خوابوند روی میز و نگاهی به بوت امگاش کرد و یهو بات پلاگ رو بیرون کشید که امگا به خاطر خالی شدن یهوییش ناله ای کرد الفا دستش رو بالا برد و ضربه ی محکمی به دو لپ بوت امگا زد که جیغ امگا در اومد .
الفا باز از لحن الفاییش استفاده کرد و گفت : تا 50 بشمار!! حالا
کوک :ی..یک ایییی
تولین ضربه
کوک :دوو...ایییییی دو
و دومین ضربه
کوک :..س...ه....ایییییییییییی
و بالاخره
کوک: پن...پنجا..پنجاه....اهه
تهیونگی نگاهی به رد دستهای خودش روی بوت امگا کرد ، بوتش قرمز قرمز شده بود کمربند رو اورد و خیلی محکم زانو های امگا رو بهم بست که باعث شد روناش بهم بچسبن و توپر تر دیده بشن دیک شق شدش رو تو دستش گرفت و کمی پمپش کرد
بازوی امگارو گرفت و اون رو از میز فاصله داد و گفت :صاف وایستا احساس خیلی خوبی داشت که تونسته بالاخره رامش کنه ! هیچ امگایی نمیتونست جلوی الفاش سرسخت باشه ! بعد صاف ایستادن امگا نگاهی به دیک راست شدش کرد و نیشخندی زد پشت امگا کمی خم شد و قرار گرفت و دیکش رو بین رونای تو پر امگا قرار داد و هی جلو عقب میکرد با هر حرکتش ناله ی مردونه ای میکرد و سرعت ضربه هاش رو بیشتر میکرد در حال ضربه زدن بود که متوجه مایع گرمی شد امگا کام شده بود امگا سرش رو به عقب فرستاد و ناله ی بلندی کرد و بعد با فشار زیادی بیشتر اومد و توی بغل الفا افتاد، الفا هم باشدت زیادی اومدکه باعث شد بدن امگا بیشتر کثیف بشه، امگا بدنش خیلی بی حال شده بود ولی تهیونگ به این راحتیا دست بردار نبود اون جاشو با گرگش عوض کرده بود ولی هنوزم سوراخ امگاش مونده بود !
همونطور که امگا توی بغلش بیهوش بود کاندوم خاردار رو دور عضوش کشید و امگا رو به سمت تخت برد و روی تخت گذاشت پاهای امگای رو روی شونش گذاشت و توی حرکت وارد سوراخ تنگ و گرم امگا شد که امگا توی بیهوشی ناله ای کرد ولی تهیونگ بی توجه بهش شروع کرد به حرکت کردن و ضربه هاش رو رفته رفته تند تر کرد ،با هر ضربه تخت تکونی میخورد و الفا هورنی تر میشد دیکش رو چند باربیرون اوردو واردش کرد و که بالاخره با احساس برخورد به نقطه ی حساس امگاش ضرباتش رو دوباره شروع کرد و توی کاندوم اومد ، دیکش رو بیرون اورد و خواست کاندوم بپوشه که پوزخندی زد و کاندوم رو اونور انداخت حالا که فرصتش رو داشت چرا از دستش میداد تازه با این کار سیکس پگ های امگا هم از بین میرفت و نمیتونست دیگه کار اضافه ای کنه روی امگا خم شد و بوسه ای روی لباش گذاشت چند بار گاز محکمی از لب امگا گرفت که امگا ناله ای کرد ولی چشماش رو باز نکرد تهیونگ لبخند پیروزمندانه ای زد و یک ضرب وارد سوراخ امگاش شد و ضرباتش رو تندتر و تندتر کرد
پایان
___ ___ ____ ___ ___ ____ ___ ___ ___ ___ ___
یونمین
* * * * *
شروع 
جیمین : تندتررررر اجوشی تندتررررر
یونگی با تکام توانش داشت تند تند ضربه میزد میترسید جیمین پاره بشه !
یونگی:من اجوشی نیستم ! تو خیلی هورنی هستی ! این دهمین رانده !
جیمین :اهه همونجا همونجاااااااا
و بالاخره جیمین کام شد و یونگی هم داخل جیمین اومد .
کنار جیمین خوابید و دستش رو روی شکم جیمی کشید : برا توله هامون خوش امد بگو عزیزم کاندوم نداشتیم !
جیمین بعد بستن چشماش جاشو با گرگش عوض کرده بود با شنیدن حرف یونگی بدون توجه به دردی که داشت روی تخت نشست و به یونگی نگاه کرد : یونگی ..کجا دوست داری خاکت کنم و بعد دوتا سیلی تو صورت یونگی کبید
جیمین :بیشعوررررر عوضییییییی تو هنوز منو مارک نکرده حاملم کردییییی؟! میکشمت یونگی میکشمت
یونگی :انگار همین چند ثانیه پیش من بودم بودم میگفتم تندتر تندتررررر
___ ___ ___ ___ ___ ____ ____ ____ ___ ___
تهکوک

 نویسنده عشق ویکوک | Автор любви Vkook Donde viven las historias. Descúbrelo ahora