PART 20

4.2K 483 588
                                    

ووت ها و کامنتها ، به تعداد دلخواهم نرسه آپ نمیکنم♡
پس
ووت و کامنت فراموش نشه دلبرای شیرین من(:

*

کمر پسر کوچیکتر به درب چوبی اتاق برخورد کرد و با فرو رفتن صورت جونگکوک داخل گردنش و مکیده شدن پوست حساس و سفیدش ، با لذت و اشتیاق همراه با لبخند عمیقی که روی لبهاش بود پوست لبهای کبود و گزیده شده اش رو بین دندونهاش گرفت و کشید

انگشتهای بلند و ظریفش، بین تار های لَخت موهای مشکی رنگ جونگکوک میگشت و سر جونگکوک رو به سمت گردنِ پراز کبودی های ریز و درشت بنفش رنگ، فشار میداد تا لبهای مرد رو عمیق تر حس کنه

دست جونگکوک به زیر تیشرت سایز بزرگ تهیونگ خزید و پوست لطیف کمرش رو نوازش کرد،لبهاش رو از هم باز کرد و زبانش رو روی شاهکار زیبای که نشونه ای از مالیکتش بود، کشید و لیسید..تهیونگ با حس زبان خیس مرد،از شدت شهوت رانهای پاش رو بهم فشرد و ناله هوس انگیزی از بین لبهاش خارج شد

زبانش رو تا امتداد خط فک تیز پسر حرکت داد و بوسه عمیقی روی چونه تهیونگ کاشت،انگشتهاش طبق عادتی که داشت، دور فَک پسرک پیچید و صورتش رو عقب کشید،نگاهی پر از حس شهوت و نیاز به چشمهای براق تهیونگ انداخت و سرش رو کمی جلو برد و لبهای کبود و بنفش رنگ پسر رو به دندون گرفت

روی لبهای هوس برانگیز پسر کوچیکتر با صدای بم و دورگه ای زمزمه کرد
_ته؟ توام میخواییش؟هوم؟

تهیونگ با گونه های گُر گرفته،ناله ی از روی حس خواستن از بین لبهای نیم بازش بیرون فرستاد و نفسهای داغ و کش دارش روی صورت سرخ جونگکوک پخش شد،جونگکوک باز هم به سمت لبهای خواستنی پسر هجوم برد و بوسه خیسی رو شروع کرد

دستی که روی سینه مرد بزرگتر بود رو حرکت داد و به سمت دکمه های پیراهنش سوق داد...از اولین دکمه شروع به باز کردن پیراهن مشکی رنگ جونگکوک کرد ...درحالیکه لبهاش حریصانه توسط معشوقش خورده میشد سعی میکرد به سختی دکمه هارو باز کنه

دلش میخواست توی یه حرکت از دو طرف پیراهن بکشه تا دکمه ها به راحتی کنده بشه تا کار خودش رو آسون تر کنه اما کمی بی احتیاطی به حساب میومد،محض رضای خدا.‌..اون دو توی اتاق مشترکش با زین درحال عشق بازی بودند،درحالیکه جیمین با فاصله دو اتاق ،تنها به روی تخت دراز کشیده بود و با چشمهای منتظر به درب اتاق چشم دوخته بود تا هر چه زودتر جونگکوک به اتاقشون برگرده

بعد به اتمام رسیدن دکمه های سمج، پارچه های مزاحم رو کنار زد و دستش رو نوازش وار روی عضلات شکم مرد کشید..جونگکوک دستهاش رو عقب برد و بدون اینکه بوسه اشون رو قطع کنه به سختی پیراهنش رو از تَنش بیرون کشید و روی زمین زیر پاهاشون انداخت...دستهاش به زیر تیشرت سفید رنگ تهیونگ خزید تا از شَر لباسهای مزاحم خلاص بشن و بدن هاشون بتونه داغی وجود و شدت نیاز یکدیگه رو حس کنه

𝐂𝐇𝐀𝐑𝐌𝐄𝐑 | 𝐊𝐕 | Where stories live. Discover now