29

2.2K 751 722
                                    

The Hands

29

سیزدهم

- هیونگ بفهمه پاره‌ت می‌کنه.

صدای موسیقی اون‌قدر زیاد بود که چانیول چیزی نشنوه. جوون قدبلندی که عقب‌تر این جمله رو گفته بود سرش رو متاسف به دو طرف تکون داد و به موهای بلوند و ظریف چانیول که توی راهروی انباری بار روی پله‌ها نشسته بود، نگاه کرد: موهات رو سوزوندی هیونگ.

چانیول سرنگ رو از رگ دستش خارج کرد و گردنش رو چرخوند. با دیدن برادر کوچک‌تر جیهون چشم‌هاش رو عصبی بست و نفسش رو کلافه بیرون فرستاد. مرد جوون جلو اومد و دستش رو توی موهای بلوند پسر لاغر روبروش کشید: همه‌ش داره می‌ریزه. کی الان بلوند می‌کنه آخه؟ مگه سلبریتی‌ای؟ فکر کردی بیگ بنگی هیونگ؟ چرا نمی‌ری خواننده شی؟

چانیول دستش رو بالا آورد و همزمان با سیلی سبکی که با پشت انگشت‌هاش به دست پسر جوون زد، سرش رو عقب کشید. انگشت اشاره و وسطش رو به شقیقه‌ش گرفت و نفس‌های عمیق کشید. توی کمتر از یک دقیقه سرش به تنش سنگینی می‌کرد. گردنش مثل خمیر هر لحظه عقب‌تر می‌رفت. جاذبه برعکس شده بود. احساس می‌کرد داره به‌سمت بالا کشیده می‌شه.

- می‌دونی اگر هیونگ بفهمه آمفتامین مصرف می‌کنی نمی‌ذاره دیگه بکهیون رو ببری بیرون؟ می‌دونم که یه قرارداد مدل کودکان براش بستی. اون‌قدری گنده نیست که بخواد صداش درآد و جیهون هیونگ بفهمه. ولی اگر نذاره بکهیون پیشت باشه مجبور می‌شی پول فسخ قرارداد رو بدی و تو پول نداری. این خیلی بده نه؟

- چطوری... قراره... بفهمه؟

چانیول بالاخره خمار چشم‌هاش رو بست و همون‌طور که سرش رو به دیوار کنارش تکیه می‌داد پرسید. برادر کوچک‌تر جیهون نیشخند زد: چی قراره باعث شه بهش نگم؟

The Hands🎬Where stories live. Discover now