Part "14"

330 66 1
                                    

Jimin
هرکسیم بود خانوادش رو انتخاب می‌کرد ، هیچکس نمیاد بین پول و ثروت و اسم و رسم و عشق ‌... عشق رو انتخاب کنه

یونگی : عشق رو هیچ وقت بهم ندادید ... در این صورت ، جیمین

با جوابی که داد اشکهام سرازیر شد ‌... اون منو انتخاب کن ، اون بین ثروت و عشق ، عشق رو انتخاب کرد ...

یونگی : پاشو جیمین

به سمتم اومد و با گرفتن مچ دستم به سمت در رفت و دستش رو روی دستگیره گذاشت ، کمی مکث کرد ‌‌‌... سمت آقای مین برگشت و غرید .‌‌‌‌..

یونگی : میرم خونه و از مامان خداحافظی میکنم میتونید هر مسئولیتی که اینجا بهم دادید رو ازم بگیرید

از در خارج شد و به سمت در خروجی شرکت قدم برداشت ، سوار ماشینش شد و منم نشستم نفس عمیقی کشید میدونستم چیزی میخواد بگه

یونگی : جیمین

اشکامو پاک کردم و آروم زمزمه کردم

جیمین : جانم

یونگی : همونطور که پدرم گفت ... من الان هیچی ندارم ، هیچی ... تو منو همینجوری که هستم میخوای؟

معلومه که میخواستمش ، من عاشق خودش شدم نه پولش نه ماشینش ...

جیمین : معلومه که میخوام ، برام مهم نیست چی داری یا چی نداری من عاشق خودت شدم

یونگی : الان دیگه فقط تورو دارم!

***
قاضی : حکم برای آقای پارک هایونگ صادر شده و باید بگم ... حبس ابد ، اموال آقای هایونگ هم به آقای پارک جیمین تعلق میگیره

جیمین : چی؟ حبس ابد؟ این فرد مادر منو کشته بعد بهش حبس ابد میدین؟

قاضی : آروم باش آقای پارک ...

جیمین‌ : ولی‌ ...

یونگی : جیمین !

جیمین : ولی یونگی ...

یونگی : آروم باش بعدا حرف می‌زنیم !

سعی کرد حرصشو رو کوله پشتی تو بغلش خالی کنه بعد پایان دادگاه هایونگ رو دسبند زدن وقتی داشتن منتقلش میکردن به خارج از شهر وسط راه داد زد

پارک هایونگ : من هنوز زندم هااا ... هنوز نمردم

جیمین : خفه شو مرتیکه ...

یونگی : جیمین آروم باش

جیمین : آخه ببین چقد گستاخه

یونگی : میدونم عزیزم ولی اینجا دادگاهه یادت نرفته که ...

ساکت شد و همراه یونگی منتطر فلیکس موند ... با خروج فیلیکس از اتاق به سمتش رفتن ...

فیلیکس : بچه ها شما برید من مدارک شرکت Grey رو میارم برا یونگی

𝕄𝕪 𝕤𝕠𝕦𝕝 •͜•Where stories live. Discover now