باز هم نیمه شب بود، نیمه شبی بارانی. صدای قطرات بارانی که روی سقف شیبدار اقامتگاه سلطنتی کوبیده میشدند با نوای ساز در هم آمیخته بود. انتظار همچون گلی پژمرده هر شب به انتظار قطرهای زندگی در اتاق، به چشم میخورد.
در کشیده شد، سایه روی زمین چوبیِ صیقل داده شده افتاد و امگا اینبار قامت پادشاه را در لباسی، ساده تر دید.
ردایش، یک حریر ابریشمی بود که پوست زخم دیدهاش را در هالهای از تاری به نمایش می گذاشت.
ناخودآگاه چشمان مو سپید سمت دستان مرد رفت، خبری از گیره سرها نبود که نوید بوسه بدهند پس... در واپسین این شب قرار نبود شبنم سرما زدهی لبهایش در حرارت بوسهی دلتنگی، آب شود.به آرامی از روی ملحفهی ابریشمی بلند شد و با دو قدم جلو رفتن، تا جایی که به نطفهی درونش فشاری وارد نشود تعظیم کرد.
حدس اینکه جونگوک از ملکه حرف هایی را شنیده باشد و اکنون دلخور، دور از ذهن نبود. زیر چشمان مردش، گود افتاده بود و کاسهی چشمانش، خونین.
"چرا وقتی خستهای، به اینجا میای؟ بارها گفتم به خودت سخت نگیر جونگوک."
آلفا بدون پاسخ دادن به جفتش از کنارش رد شد و سمت میز کنج اتاق رفت. دستهایش با وسایل روی میز مشغول شدند و زبانش، کمی زننده به حرف آمد.
"خستگی؟..."
تنها، همین کلمه را پرسید. آرام، زمزمه وار و با صدایی خشدار. ظرف رنگدانهی سرخ و مشکی را همراه با قلم نازکی برداشت و سمت تشکچه رفت. رویش نشست و هنزمان با چیدن ظرفها ادامه داد:
"من بدقول نیستم."
لونا بی آنکه بهش گفته شود کنار جونگوک نشست و انگشتان کشیدهاش را روی سائدش گذاشت.
"تو برای هرشب دیدن من قولی ندادی که حالا، اگه نخوای بیای بدقول بشی جونگوک."
حین اینکه در رنگ سرخ را باز کرد جواب داد:
"مگه همه ی قولا گفتنین؟ من با قلبم بودن کنارتو قول دادم و با دودو زدن چشمام از عشق و دلتنگی، مهر و مومش کردم. فکر می کردم تو هم بهم اینطوری قول بودن دادی ولی انگار... امگای من زیادی بد قوله."
تا لبهای لونا، لرزان از هم فاصله گرفتند تا چیزی به پادشاه بگوید جونگوک با لبخندی، دست روی لب های سردش گذاشت.
"ششش، بیا اینجا. پشت به من بشین."
پلکی زد و با پیروی کردن از درخواست جونگوک، پشت به او نشست. زانوهای جونگوک پهلوهایش را لمس میکردند و زمانی که دستانش، سرشانهی لباسش را آزاد کرد و پایین کشید کمی درون خود جمع شد.
"آروم باش، کاریت ندارم."
لحن فرمانروای جوان، تلخی داشت و الههی ماه به این فکر کرد که آرام باشد؟ او همیشه کنار جونگوکش آرام بود. همیشه...همیشه...
YOU ARE READING
🌩Ceraunophile🌩
Werewolf⚡تمام شده⚡ 🌩𝑵𝒂𝒎𝒆: 𝑪𝒆𝒓𝒂𝒖𝒏𝒐𝒑𝒉𝒊𝒍𝒆(کسی که عاشق رعد و برق است) 🌩𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓: 𝑩𝒂𝒏𝒐𝒐𝒚𝒆 𝒅𝒆𝒍𝒍 🌩𝑴𝒂𝒊𝒏 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑲𝒐𝒐𝒌𝒗 🌩𝑺𝒊𝒅𝒂 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑵𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏 _ 𝑺𝒐𝒑𝒆 _ 𝒀𝒊𝒛𝒉𝒂𝒏 🌩𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆𝒔: 𝑯𝒊𝒔𝒕𝒐𝒓𝒊𝒄𝒂...