part 10

801 103 80
                                    

"اقای سانگ، چقدر وام مدنظرتونه؟؟"

رئیس بانک باید بیرون از اتاق میرفت...به هر دلیلی...جونگ‌کی لبخندی ساختگی زد و گفت:

"میخوام کارخونه‌ی پدرم رو گسترش بدم و به مبلغ زیادی احتیاج دارم. البته میخوام هر چه زودتر انجام بشه و سود وام، هر چقدر باشه تقبل میکنم."

با برق زدن چشمهای رئیس بانک، لبخندش وسیعتر شد. مشکل افراد طمع کار همینه...راحت میتونی نقطه ضعفشون را پیدا کنی. رئیس بانک با خوشحالی لب زد:

"وام با سود ۲۵ درصد، زودترین وامی هست که میتونم براتون فراهم کنم. مشکلی که ندارید؟؟"

جونگ‌کی لبخندی زد و گفت:

"به هیچ وجه...فقط لازمه با وکلای شرکت هم صبحتی داشته باشم..."

رییس بانک، با لبخند ماتی سیستم بانکی را روشن کرد. نقشه‌ای که جونگ‌کی کشید اینطور بود، سیستم اینترنتی چند دقیقه سرورهاش قطع بشه که با مهارت تهیونگ این کار امکان پذیر بود...رئیس مجبور به خروج از اتاق برای گرفتن اطلاعات حساب جونگ‌کی میشه و با وصل کردن usb اطلاعات کامپیوتر رو مال خودشون کنند. و ظاهرا همه چیز طبق نقشه پیش رفت...

رئیس احمق بانک اخمی کرد و به جونگ‌کی گفت:

"عذر خواهی میکنم، انگار در سیستم های کامپیوتر اشکالی پیش امده...برای گرفتن اطلاع..."

جونگ‌کی سریعا وسط حرف رئیس بانک پرید و لب زد:

"اووه، نیاز به عذرخواهی نیست. درک میکنم"

رئیس بانک با لبخندی اتاق رو ترک و جونگ‌کی سریعا usb را وارد کامپیوتر کرد. با ویبره‌ی موبایلش متوجه شد تهیونگ به درستی کار رو انجام داد. Usb را در اورد و رد دستهاش رو با دستمال مرطوب پاک کرد.

چند ثانیه بعد رئیس بانک برگشت و با رویی گشاده گفت:

"حساب بانکیتون رو بررسی کردم. مشکلی نداره میتو..."

"عذر میخوام. کاری ضروری برام پیش امده که باید سریعا برم...میتونم در چند روز اینده ادامه‌ی روند رو پیگیری کنم؟"

"اووه، ا..البته...ما از مشتریهای خوش حسابی مانند شما همیشه استقبال میکنیم..."

جونگ‌کی از جایش بلند شد و با رئیس بانک دست داد. با خارج شدن از اتاق، پوزخندی زد و زیر لب به رئیس بانک فوش داد:

"احمق خیکی..."

با خروج از در بانک، با دیدن زنی که بهش چشمک ریزی زد، لبخند زد و سپس به مرد کنار دستش نگاه کرد. حالا نوبت بوگوم و جین بود که وارد عمل بشن...بوگوم و جین وارد بانک شدند و اولین نفر رئیس بود که به استقبالشون امد...از طرفی با دریافت سینگال، تهیونگ، لپتاب کناریش رو روشن کرد. حالا واقعا مثل هکرهای حرفه‌ای به نظر میرسید...هر دست، یکی از کامپیوتر ها رو هدایت میکرد.

𝐁𝐈𝐆 𝐇𝐄𝐈𝐒𝐓 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕_ 𝐍𝐀𝐌𝐉𝐈𝐍Where stories live. Discover now