part 30

508 83 103
                                    

من کافمو تنهایی رفتم
‏بیرونمو تنهایی رفتم
‏گریه هامو تنهایی کردم
‏تنهایی خندیدم، تنهایی ذوق کردم
‏پس خیلی طبیعیه که دیگه موندن یا رفتن کسی خیلی فرقی نداره!
بودناتون باعث خوشحالی، نبودن اتون هم آرزوی خوشبختی. تمام!

________________

پارت 30:<مرگ تدریجی>

ساعت‌ها با سیگار روشنِ داخل دستش، به پسرک کله فرفری خوابیده روی تخت نگاه میکرد. از خودش متنفر بود. تنها چیزی که هیچوقت نمیخواست اتفاق بیافته صدمه دیدن تهیونگ بود و از بدِ روزگار، خودش مقدمه‌ی آسیب شده...

دست‌هاش با لرزش قابل مشاهده‌ای، سیگار رو گرفت و پوک محکمی بهش میزد. یاد قولی که به پسرکش داده بود افتاد...اینکه دیگه سیگار نکشه!

پوزخند صدا داری زد و با شدت سیگار رو زیر پاهاش پرتاب کرد. زندگیش خطرناکه، هر کسی کنارش باشه آسیب میبینه...این رو به تهیونگ گفته بود، به عشق اولش، همه کَس جونگکوک...

اما تهیونگ گفت جونگکوک ازش محافظت میکنه؛ پسر مو مشکی هم تمام هدفش همین بود؛ اینکه از پسرکش محافظت کنه. اما اون خطرناکه، ادمهای دور و برش خطرناکن و کسی که توی دل خطر زندگی میکنه نمیتونه از کسی مراقبت کنه! و حالا باید خوب به صورت آسیب دیده تهیونگ نگاه کنه؛ لبش از شدت ضربه ترکیده بود، گونه سمت راستش کبود شده بود و پیشونیش زخم کوچک اما عمیقی داشت. اون بی‌وجدان‌ها حتی به بدنش رحم نکرده بودند، شکم پسر برنزه‌اش کبود شده بود، پاهاش هم همینطور...و مقصر این اتفاق فقط و فقط خودش بود.

با سرعت به سمت گوشی خودش رفت. باید به تنها کسی که تازگی‌ها شده بود براش 'نقطه‌ی امن' تماس میگرفت. با دیدن اسم جین، دستش ناخوداگاه روی تماس رفت. تقریبا داشت از اتصال تماس نا‌امید میشد که صدای خواب آلودی جواب داد:

"چه مرگته؟ ساعت رو دیدی؟ 5 صبحه!"

"هیونگ..."

صداش میلرزید. برای همین جمله‌اش رو برید و چشم‌هاش رو به هم فشار داد. جین با هول شدگی خاصی لب زد:

"چی شده؟!..."

لبش رو گاز گرفت و با صدایی که به اندازه قبل لرزش داشت جواب داد:

"وقتی بیرون بودم، هان و دارودسته‌اش به خونه‌ام حمله کردند..."

دیگه نمیتونست اشک رو داخل چشم‌هاش نگه داره، اشک‌ها تند تند پشت سر هم از صورتش سرازیر میشدند. انگار، گرد مرگ ریخته بودند. نه جین جرئت حرف زدن داشت، نه جونگکوک...

بلاخره سکوت رو جونگکوک با نفس عمیقی شکست و ادامه داد:

"تهیونگ توی خونه بوده...اینقدر زدنش تا...ت_تا بیهوش شده"

𝐁𝐈𝐆 𝐇𝐄𝐈𝐒𝐓 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕_ 𝐍𝐀𝐌𝐉𝐈𝐍Where stories live. Discover now