3

5K 742 34
                                    

نفسش و با خستگی فوت کرد و سینی سفارش میز 24 و بلند کرد و با لبخند مصنوعی به سمتشون رفت.
سفارشارو جلوشون قرار داد و یکم به سمت جلو خم شد:
-چیز دیگه‌ایی میل ندارین؟

با خنده‌ی بلند اون دخترا و بی اهمیت نشون دادن خودشون به حرفش نفس عمیقی کشید و پوکر به سمت میز پذیرش رفت و روی صندلی نشست.

همیشه به امگا ها بی توجهی می‌شد و این برای جونگکوک عادی شده بود
نگاهی به ساعتش انداخت که 8:58 دقیقه شب و نشون میداد
دو دقیقه دیگه باید شیفتش و تحویل می‌داد و از این بابت خیلی خوشحال بود راستش تحمل این فضای سنگین و نداشت.

با به صدا دراومدن زنگوله‌ایی که به بالای در آویزون شده بود دوباره نگاهی به ساعتش انداخت که یک دقیقه تا پایان شیفتش و نشون می‌داد این آخرین مشتری بود که باهاش سر و کله می‌‌زد.

دوباره لبخند فیکی زد و دفترچه‌اش و برداشت و به سمت میز رفت.
هرچی که نزدیک‌تر می‌شد ضربان قلبش رو به کندی می‌رفت اون چه رایحه‌ی غریب اما آشنایی بود که پاهاش و سست می‌کرد؟

با رسیدن به مردی که سرش داخل موبایلش بود صداش و صاف کرد و پرسید:
-چه چیزی میل دارید؟

اون مرد سرش و از داخل موبایلش بیرون کشید و توی چشمای پسر خیره شد
اما این جونگکوک بود که مات فرد رو به روش شده بود
ناخوآگاه زیر لب زمزمه کرد:
-خوشتیپ و جذابه

-اسمم تهیونگه

جونگکوک که نمی‌فهمید چرا یه غریبه باید اسمشو بهش بگه شونه‌اش و بالا انداخت اما وایسا ببینم چرا این انقدر اسمش آشناس؟

اسمش تهیونگه،تهیونگ،تهیونگ
چه امگای خشنی ولی اسمم تهیونگه
با به یاد اوردن اون شب لعنت شده چشماش درشتش،درشت‌تر شدن.

با عجله نگاه دوباره‌ایی به ساعتش انداخت که 9:01 دقیقه رو‌ نشون می‌داد
هول کرده لبخند مسخره‌ایی زد:
-شرمنده ولی شیفتم و باید تحویل بدم همکارم الان سفارشتون و میگیره.

قدمی برداشت اما با کشیده شدن مچ دستش دوباره سر جاش برگشت
-میخوام که شما سفارشم و بگیرین

جونگکوک فوشی زیر لب بهش داد و با حرصی که توش صداش بود گفت:
-چه چیزی میل دارین؟

-یه امگای شیرین با رایحه توت‌فرنگی

جونگکوک محکم انگشتاش و بهم فشار داد و لبخند زورکی زد:
-می‌تونید سفارشتون و توی بار رو به رو اون‌طرف خیابون پیدا کنید.

-اوه شرمنده ولی سفارشم الان جلوم ایستاده

جونگکوک که هر لحظه ضربان قلبش شدت بیشتری می‌گرفت منحرفی زیر لب زمزمه کرد

-میخوای بگی که من و یادت نمیاد؟

-ببخشید ولی اسم آلفاهای منحرف و زشت و یادم نمیمونه

My pink snowflakeWhere stories live. Discover now