16

3K 469 40
                                    

با حس بوسه‌های خیس روی گردنش بلاخره دل از خواب شیرینیش برداشت و چشماش و آروم باز کرد،توی بغل تهیونگ بود.

نمیدونست چرا انقدر بغل و عطر تهیونگ آرامش و بهش هدیه میده.

-بلاخره بیدار شدی خوابالو خان.

جونگکوک خنده‌ی کوچیکی کرد و روی تخت نشست همچنان توی بغلش بود،البته تهیونگ همراهش بلند شد تا یه موقع از بغلش جدا نشه.

-هی ولم کن میخوام برم دستشویی.

-خودم میبرمت

-لازم نیست خودم میتونم برم.

تهیونگ سرش و تکون داد و بی میل جونگکوک برهنه رو و ول کرد.
کوک همینطور که دستشو جلوی دهانش گرفته بود و خمیازه می‌کشید از جلوی آینه رد شد
با دیدن چیز عجیبی از توی آینه خشکش زد.

با چشمای درشت شده دوباره جلوی آینه ایستاد و بدن برهنشو چک کرد.
با دیدن نشونه‌ایی زیر لپ باسنش جیغ کوچیکی زد و تهیونگ و صدا زد.

-هیی ته باسنمو چک کن نشونمه.

تهیونگ سعی کرد نخنده،به سمت اُمگاش رفت و خم شد تا بهتر بتونه ببینه.

-من جز یه سوراخ صورتی و خوشگل و پوست سفید و پنبه‌اییت چیزی نمیبینم.

-مسخره بازی درنیار دوباره چک کن.

-دیدمش دیدمش.

جونگکوک پرید بالا و خندید.

-بلاخره نشونم خودش و نشون داد ولی آخه روی باسنم؟بزار ببینم توام نشونه‌ات پیدا شده یا نه.

جونگکوک تقریبا روی تهیونگ‌ پرید و پیراهن ورزشیش و کنار زد.
سرش و توی شکم تهیونگ کرد و از اون‌ فاصله با دقت چشماشو ریز کرد و بدنش و رصد کرد.

با‌ ندیدن نشونه‌ایی روی پایین تنش ناراحت روی تخت نشست و زانوهاش و بغل کرد.

به معنای کامل بدبخت شده بود با اینکه تهیونگ مارکش کرده بود و متقابلا مارکش کرده بود نشونه‌هاشون شکل هم نبود و الان جونگکوک شده بود یه اُمگای مارک شده که جفت نداره و تهیونگم‌ بدبخت کرده بود.

نفس عمیقی کشید و از روی تخت بلند شد تا دستشویی بره.

-جونگکوک دندونات خیلی تیز بودن.

ناراحت آهی کشید و رو به رو تهیونگ ایستاد و سرش و بالا گرفت تا صورت آلفارو ببینه.

-چرا؟آروم مارکت کردم که.

-آخه خیلی جای مارکت درد میکنه ببین میتونی دردش و کم کنی؟

جونگکوک سرش و تکون داد و گردن تهیونگ و پایین کشید تا روی مارکش و لیس بزنه و دردش و کمتر کنه.

چشماش و بست و سرش و توی گردن خوشبوعه تهیونگ فرو برد لیسی روی جای مارکش زد همچنان گرگش زوزه‌ایی از شادی می‌کشید و جونگکوک میتونست کاملا حسش کنه.

My pink snowflakeWhere stories live. Discover now