❥𝒈𝒆𝒏𝒆𝒓 : 𝒐𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔𝒆-𝒎𝒑𝒆𝒓𝒈-𝒉𝒊𝒔𝒕𝒐𝒓𝒊𝒄𝒂𝒍-𝒓𝒐𝒚𝒂𝒍-𝒔𝒎𝒖𝒕-𝒉𝒂𝒑𝒑𝒚 𝒆𝒏𝒅 ❥
𝑴𝒂𝒊𝒏 𝒄𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 :𝒗𝒌𝒐𝒐𝒌 ☘️
𝑶𝒕𝒉𝒆𝒓 𝒄𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆𝒔 :𝒏𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏-𝒚𝒐𝒐𝒏𝒎𝒊𝒏☘️
این فیک کامل شده ولی فعلا در حال ادیته :)
«────...
حالا میشد برجستگی قابل ملاحظه ای که روی اندام بی نقصش جا خشک کرده بود ،تشخیص داد تو این مدت خیلی زیاد با دونه برفی کوچیکش حرف میزد.. نمیدونست چرا ولی اسم اون کوچولو رو دونه برفی گذاشته بود. نوازش وار، دستش رو دور شکمش، میکشید
-عزیزم، اونجا حالت خوبه؟ نمیدونم تو هم به اندازه بی صبر شدی برای دیدنم یا نه، ولی من خیلی بیقرارم واس دیدنت دونه برفی من... تهیونگ میگه من دونه برفی اونم.. ولی اون نمیدونه که منم واس خودم یه دونه برفی دارم... با اینکه پدرت، چند ساعت پیش اینجا بود، ولی من دلم براش تنگ شده...میدونی...از وقتی که تو اومدی خیلی دلم زود زود واسش تنگ میشه... نکنه همش تقصیر توعه، هوم؟
لبخندی زد و بعد سکوت کرد... این روزا تنها سرگرمیش، فقط نوازش اون برجستگی بود...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
باتوجه به لباس های قدیمی لونا، اینو تونستم گیر بیارم😁
جین چند روزی بود که توی کتابخونه درمانگاه مونده بود و مدام دنبال راهی میگشت که بتونه هم از اون بچه و هم از دونسنگش محافظت کنه... از ته دلش واس اومدن اون بچه خوشحال بود، اون بچه نیومده خیلیارو عاشق خودش کرده بود...
در همین افکار بود که توی اغوش گرمی فرو رفت... توی اغوش چه کسی جز الفای خودش اینطوری متونست اروم بگیره؟ البته که اون نامجون بود...
-عزیزم، میدونی چند روزه من و از این اغوش محرومم کردی... و بعد به سمت گردنش رفت و اروم زمزمه کرد: -دوست دارم.
جین، برگشت و با لبخند، دستاش رو به گردنش رسوند و حلقه کرد -میدونم نام، میدونم... ولی دنبال یه راهم که هم جونگکوک هم اون بچه رو زنده نگه دارم، تهیونگ گفته به خاطر جونگکوک حاضره اون بچه رو بکشه... میدونم دلش نمیاد ولی از اون ببر احمق هیچ چیزی بعید نیست، میدونی که...