Part 3

1.5K 283 38
                                    


چشم‌هاش رو چند بار باز و بسته کرد و روی تخت‌ چرخید و روی شکمش خوابید.
چرا تشکِ تختش انقدر سفت‌ شده بود؟ چرا بالشت عزیزش مثل‌ همیشه نرم نیست؟!

بالشت رو بیشتر به خودش فشرد و دوبار داشت‌ خوابش می‌برد که دستی روی کمرش کشیده شد. وحشت‌زده از جاش پرید.
جونگکوک، این‌ اتاق غریبه و این موقیعت ناامن، باعث شد سیستم‌ دفاعیش روشن بشه‌ و برای فاصله‌گرفتن ازش، شروع کرد به عقب‌ کشیدن خودش‌؛ اما صدای بلندش مثل همیشه رو مخ بود:

- چی می‌خوای؟؟؟ چرا منو آوردی اینجا؟؟ می‌خوای‌ چیکار کنی؟؟ دست بهم بزنی‌ می‌کشمت!! فهمیدی؟؟ می‌کشمت!!

جواب همه‌ی این ری‌اکشن‌های عصبی، فقط یه پوزخند بود.

-آروم باش گربه‌ی وحشی. اونقدرها هم که فکر می‌کنی جذاب و غیرقابل‌چشم‌پوشی نیستی. پاشو ناهارت رو بخور. داره سرد میشه.

-نمی‌خوام هیچ کوفتی بخورم! بذار برم خونه!

-خونه‌ات دیگه این‌جاست. امروز می‌ریم دادگاه برگه هارو امضا می‌کنیم و همه‌چیز تموم می‌شه!

-کور خوندی!!! من هیچی امضا نمی‌کنم! برو بمیر! تو خواب هم نمی‌تونی من رو به دست بیاری.

لبخندِ روی لبش کم‌کم ناپدید شد و نگاهِ ترسناکی توی چشم‌هاش نشست.
آروم بهش نزدیک شد و تهیونگ بالش رو بین خودشون کمی بالا کشید تا در برابر این نگاه سرد، از خودش دفاع کنه؛ ولی جونگ‌کوک بالش رو از توی دست‌هاش بیرون کشید و به گوشه‌ی نامعلومی پرتش کرد. کلمات رو توی صورتش می‌کوبید و ترسش رو صد برابر بیشتر می‌کرد.

-گوش‌های قشنگت رو باز کن و ببین چی می‌گم. کوچولو. من عیب‌های زیادی دارم. یکیشون هم اینه که صبرم کمه و زود جوش میارم. و وای به حال وقتی که عصبانی‌می‌شم! فقط دعا کن که اون روی سگم بالا نیاد که بدجوری بد می‌بینی!

با دست‌هاش صورتش رو گرفت و فشار داد و صدای ناله‌ی دردناکش رو در آورد و ادامه داد:
-هر تصوری درمورد عصبانیت و تنبیه، تو ذهنِ کوچیکت وجود داره رو فراموش کن و بنداز دور.  چون حتی نمی‌تونی تصور کنی چه بلایی قراره سرت بیارم! پس پسر حرف‌گوش‌کنی باش و هرچی بهت می‌گم‌ انجام بده تا مجبور نشم همه‌چیز رو عینی نشونت بدم.

***

توی ماشین صدایی غیر از قاروقور معده‌اش شنیده نمی‌شد. دستش رو روی شکمش فشار داد تا صدای اعتراضش رو خفه کنه.
ولی پوزخند و نیم‌نگاه جونگ‌کوک، شدیدا رو اعصابش بود.

-وقتی گفتم بیا ناهارت رو بخور، فکر این‌جاش رو می‌کردم. اگه تو دادگاه ضعف کنی و حالت بد بشه تنبیه می‌شی!

_هاه... دادگاه! خوشم میاد فکر می‌کنی واقعا امروز به هدفت می‌رسی. چه سالم باشم چه مریض، مرده باشم یا زنده... توی هر شرایط کوفتی‌ای که باشم اون برگه رو امضا نمی‌کنم! این رو تو اون گوش‌های بدترکیبت فرو کن!!

Lutos [Kookv]Where stories live. Discover now