✯𝑆𝑂𝐿𝐷 𝑬09⛓️

756 141 60
                                    

وقتی تهیونگ دیکش رو بیرون کشید و از روی تخت بلند شد، زانوهای سوکجین شل شدند و روی شکمش فرود اومد.

تهیونگ به سمت کمد لباس‌هاش رفت و یه دست تی‌شرت و شلوار که معمولا برای پارتنرهای وان‌نایت استندش استفاده می‌کرد بیرون کشید.

_ بلندشو ‌دوش بگیر و این لباس‌ها رو بپوش. باید باهم حرف بزنیم.

امگای بلوند در اثر جمله‌ی آلفا به روی کمرش چرخید و کمی کج شد تا تهیونگ رو بهتر ببینه.

+ می‌تونم یه سوال ازت بپرسم؟

_ نه، من نیاز دارم که بلندشی و بری دوش بگیری.

امگا بدون اهمیت دادن به حرف پسر بزرگتر پرسید:

+ موقع خریدن من دنبال یه امگا بودی که کاراتو بکنه و برات غذا درست کنه یا یه برده‌ی سکس می‌خواستی؟

تهیونگ شلوار ورزشیش رو از روی زمین برداشت و درحالی که تنش می‌کرد جواب داد:

_ الان اصلا زمان خوبی برای عصبانی کردن من نیست سوکجین. سوالاتو برای یه وقت دیگه‌ نگه دار.

تهیونگ بعد از اتمام جمله‌اش به سمت تخت اومد و رون‌های لخت پسر کوچکتر رو گرفت و بدنش رو به طرف لبه‌ی تخت کشوند.

سوکجین ناله‌ی دردناکی بخاطر کشیده شدن رون‌هاش سر داد و سعی کرد دست‌های بزرگ و قوی تهیونگ رو پس بزنه؛ که البته تنها منجر به محکم‌تر گرفته شدنش توسط آلفا شد.

_ الان بدون حتی یک کلمه‌ی اضافه بلند می‌شی و تا زمانی که خودم بهت اجازه ندادم دیگه هیچ حرفی نمی‌زنی. کاری نکن دوباره بگات بدم. واضحه؟

بعد از بیرون رفتن آلفا، توی خودش جمع شد و سعی کرد بدن خسته و به معنای واقعی به فاک رفته‌ش رو بغل بگیره. رد انگشت‌های تهیونگ روی پوستش به خوبی دیده می‌شد و فقط نفرتش رو از مرد عصبانی‌ای که اون رو دارایی خودش می‌دونست بیشتر می‌کرد.

مطمئن بود که آلفا بهش گفته قرار نیست مارکش کنه اما الان بوی قطب جنوب آلفا رو مغز استخونش احساس می‌کرد.

سعی کرد تکون بخوره که عضلات سر شده‌ی پایین تنه‌اش چهره‌ش رو تو هم کشوندند. برخورد سرامیک‌های سرد با پاهای لختش حس بهتری رو بهش القا کرد و تونست با درد روی پاهاش بایسته.

جلوی آینه قدی اتاق تهیونگ قرار گرفت و به بدن پر از کبودیش نگاهی انداخت. چقدر آلفا وحشی بود که اینطوری کل پوست سفیدش رو نقاشی کرده بود. بعضی از قسمت‌های حساسش که رایحه‌اش اونجا شدیدتر می‌شد مارک‌های پررنگ‌تری داشتند. حتی شکم و قسمت داخلی ران‌هاش هم پر از کبودی بودند و این اصلا به مذاقش خوش نمی‌اومد.

دستش رو روی رد مارک تهیونگ گذاشت و از اینکه هیچ دردی احساس نمی‌کرد متعجب شد. مطمئن بود که گاز گرفتن آلفاها، یا حداقل طوری که دندون‌هاشون داخل گوشت امگاها فرو می‌رفت، باید بیشتر از این‌ها دردناک باشه.

SOLD || TAEJINحيث تعيش القصص. اكتشف الآن