✯𝑆𝑂𝐿𝐷 𝑬20⛓️

548 108 32
                                    

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

یکم روزتون رو متبرک کنم؟ :)

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

یکم روزتون رو متبرک کنم؟ :)

___________________

_ زانو بزن...می‌خوام که همین الان روی زانوهات بشینی و کیرمو ساک بزنی سوکجین..

با چشم‌های کنجکاو و کمی متعجبی روی زانوهاش نشست. همیشه توی فانتزی‌هایی که توی ذهنش تصور می‌کرد با دیک یه آلفا که تا ته توی حلقش فرو رفته بود چوک می‌شد و اشک‌های توی چشم‌هاش اجازه نمی‌دادند جلوش رو واضح ببینه.

با تردید به آلفا که عضو عظیمش رو به دست گرفته بود و بهش نزدیک می‌شد نگاه کرد. بخاطر خاطره‌ی وحشتناکی که یکی از آلفاهای شب مناقصه براش ایجاد کرده بود کمی از بلوجاب دادن به تهیونگ می‌ترسید.

مردد بودن به نیازش غلبه کرد و خواست از روی زمین بلند بشه.

چی می‌شد اگر تهیونگ هم مثل اون آلفا وحشی‌گرانه باهاش رفتار می‌کرد؟

دست‌های بزرگ آلفا تحکیمانه روی شونه‌های ظریفش نشستند و مانع بلند شدنش شدند.

_ مود رو خراب نکن سوکجین..

تهیونگ عضوش رو نزدیک‌تر آورد. بوی تمیزی که عضو تهیونگ می‌داد و پوست نرم و نازک کلاهک دیکش واضح و شفاف جلوی چشم‌هاش بود.

آلفا دیکش رو به دست گرفت و از بیرون به لپش مالید. دست‌های گرم تهیونگ به موهاش چنگ زدند تا کنترل سرش رو به دست بگیرند. تهیونگ دیکش رو به لب‌ و لپ‌هاش می‌مالید و چند بار با عضوش به صورتش ضربه زد.

_ دهنت رو باز کن..

تسلیم شد..
تسلیم غرایزی که اون رو به اعتماد به آلفا دعوت می‌کردند..

SOLD || TAEJINWhere stories live. Discover now