✯𝑆𝑂𝐿𝐷 𝑬12⛓️

704 145 51
                                    

از این پارت نهایت لذت رو ببرید.
معلوم نیست دفعه‌ی بدی کی دوتا پارت رو تو یه شب آپ کنم.
اون هم به این دلیل که ریدرام بیش از حد نازن!

____________

_ سوکجین دوست‌پسر من نیست نایون.

تهیونگ با دست‌هایی که توی جیبش بودند وارد آشپزخونه شد و گفت. با صداش سوکجین و نایون به سمتش چرخیدند تا با تنها آلفای خونه مواجه بشند. و از بین اون دو نفر این نایون بود که اصلا از حرف پدرش خوشش نیومد.

++ چرا نه؟

تهیونگ به بیبیمپاب‌های تازه و خوش‌رنگ و رویی که روی میز بودند نگاهی انداخت و درحالی که توی ذهنش برای خوردنشون برنامه‌ریزی می‌کرد لب زد:

_ این سوالا رو از من نپرس. بجاش روی کارت تمرکز کن.

دختر کوچولو دست‌ به سینه شد و لب‌هاش آویزون شدند. بنظرش این قضیه که پدرش مطابق میلش عمل نمی‌کرد خیلی ناخوشایند بود. سوکجین برخلاف آدم‌های دیگه واقعا به ددیش می‌اومد.

++ اما مستر سوکجینی گفت که تو دوست‌پسرشی.

امگای بلوند با چشم‌های گرد شده دست‌هاش رو جلوی صورتش تکون داد.

+ نه اصلا..من اینو نگفتم!

تهیونگ یه لنگ ابروش رو بالا انداخت و قدمی به سوکجین نزدیک‌تر شد.

_ که اینطور..پس تو دوست‌پسر منی سوکجین؟

لحنش لرز خفیفی به تن نحیف امگا انداخت. می‌تونست واضحا ببینه که سوکجین سعی داره چشم‌هاش رو ازش بدزده و این برای آلفاش سرگرم کننده بود.

_ جیمین کجاست؟ هنوز پیش نوآیه؟

سوکجین به پشت سر تهیونگ اشاره کرد.

+ جیمین شی اون بیبی مانیتور رو به من داد و گفت هر موقع نوآ بیدار شد برم پیشش. خودش هم حدودا یک ساعت پیش خونه رو ترک کرد‌.

تهیونگ سری تکون داد و از توی مانیتور پسرش رو که غرق خواب بود تماشا کرد. می‌دونست برادرش وقتی فرصت جیم زدن به دست بیاره بهش نه نمی‌گه.

_ خیلی‌خب...نایون بهتره زودتر شامت رو بخوری و برای رفتن به تخت‌خواب آماده بشی.

++ اما من و سوکجینی می‌خوایم بعد شام فروزن دو رو ببینیم. ددی اگه خوابش میاد می‌تونه بره بخوابه.

سوکجین لب‌هاش رو بهم فشار داد و بعد از کنترل خنده‌اش رو به نایون لب زد:

+ اما الان حسابی دیر وقته عزیزم. می‌تونیم فروزن رو فردا نگاه کنیم و من بجاش برات کتاب داستان بخونم. چطوره؟

چشم‌های نایون درخشیدند و سرش رو بالا پایین کرد.

++ پس می‌شه فردا برام کاپ‌کیک هم درست کنی؟

SOLD || TAEJINWhere stories live. Discover now