اول از همه سلام!
قبل از شروع لازمه یکسری توضیحاتی بدم برای داستان و بعدش شروع کنیم.
اول از همه من سعی کردم برای هر اطلاعاتی که داخل داستان آورده شده تحقیق لازم رو انجام بدم و بدون دانش چیزی رو داخل داستان نیارم اما اگر کم و کاستی بود عذرخواهی من رو پذیرا باشید.
بالرین تو یکی از بازه های زمانی ای نوشته شد که اوضاع خیلی عجیب شده بود برای من، خواستم با نوشتنش سعی کنم یکسری احساسات رو رشد بدم و امیدوارم موفق بوده باشم.
داخل داستان به کفش پوینت خیلی اشاره شده، کفش پوینت کفشهایی هستن که اکثرمون داخل فیلم ها دیدیم و نوک چوبی ای دارن. این کفشها وابسته به نیاز رقصنده چوبشون شکسته و اندازه میشه.
یک نوع کفش هم داریم به اسم کفش نرم که برای حرکات معمولی و انعطافیه نه رقص.
میتونید با سرچ کردن اسم حرکاتی که آورده شده ببینیدشون و همین دیگه...
ممنون که بالرین کوچیک من رو برای خوندن انتخاب کردین.
YOU ARE READING
𝗕𝗔𝗟𝗟𝗘𝗥𝗜𝗡𝗔|kookv
Fanfictionصدای آشنایی داخل گوشهاش پیچید و گریه بیصداش به ضجه های بلند تبدیل شد. دستهای بیرمقش رو روی صورتش گذاشت و چهره زخمیش رو پشتش پنهان کرد. تهیونگ از درد میترسید، از زنده موندن میترسید، میترسید از اتاق منزجرکننده بیمارستان خارج بشه و تمام زندگیش ب...