گرمای دست‌های تو

65 7 0
                                    

دوروز گذشته از خونه‌ش خارج نشده بود و حالا، با ساک ورزشی قدیمیش روبه‌روی سالن تمرین ایستاده بود. نفس سنگینی کشید و وارد شد. نوارهای طلایی خورشید روی کف سرامیکی سالن افتاده بود. همه چیز پشت سکوت شیشه‌ای صبحگاه فرو رفته بود. صدای کشیده شدن کفش‌های آل‌استارش داخل سرش می‌پیچید و قلبش با هر قدم فرو می‌ریخت. حدس میزد مرد داخل سالن نباشه.

ساعت شیش و پنجاه دقیقه صبح رو نشون میداد و تهیونگ با کلید قدیمی خودش وارد شده بود.
سمت بخش آینه‌کاری شده رفت و به انعکاس خودش داخل لباس‌های گشادش خیره شد. ساک سنگینش رو گوشه‌ای گذاشت و پیراهن گشادِ تنش رو با تاپ سفیدی عوض کرد. پوست لب پایینش رو جوید و کفش‌های قدیمیش رو درآورد. چیزی بهش میگفت بیخیال همه چیز بشه، اما انگار نوایی از اعماق وجودش می‌خواست ادامه بده.

کفش‌هاش رو به پا کرد و با آرامش بندها رو به دور مچ پاهاش پیچید. از جا بلند شد و قدم‌های آهسته‌ش رو سمت آینه بزرگ سراسری هدایت و انگشت‌های دستش رو دور میله‌ای که برای تمرین اونجا بود، حلقه کرد. سطح سرد فلز با دست‌های گرم تهیونگ تفاوت فاحشی داشت.

روی نوک انگشت‌هاش ایستاد و دم عمیقی گرفت، میله رو رها کرد و سعی کرد ساده ترین قدم‌هاش رو برداره. وسط سالن متوقف شد، زانوهاش رو به بیرون خم کرد و پرید. ساده ترین پرش و وقتی روی دوپاش پایین اومد، تعادلش رو از دست داد و افتاد. برخورد زانوهاش با زمین و دردی که داخلشون پیچید، یک شکست دیگه رو بهش اعلام می‌کرد.

صدای قدم‌های سریعی تهیونگ رو از منجلاب افکارش بیرون کشید.
"آسیب دیدی؟"
جونگ‌کوک بود. مرد کنار نشست و جسم جمع شده‌ش رو به آغوش کشید.
"دوباره بدون گرم کردن شروع کردی کیم؟"

مثل همیشه، سرزنشش نکرد و بی‌عرضه صداش نزد. تنها مثل تمام سال‌های قبل که پسر بدون گرم کردن عضلاتش شروع میکرد با لحن آرومش اون رو متوجه کارش کرد.
"این عضلات یک‌ساله که کاری نکردن؛ ازشون توقع‌های زیادی داری"

پسر رو سمت خودش کشید و ساق پاهاش رو روی پاهاش خودش گذاشت، شلوارش رو بالا داد و انگشت‌هاش به نرمی روی ساق پاهای زخمیش نشست. چشم‌های جونگ‌کوک با دیدن گوشت برآمده‌ی قسمت بخیه‌ها لرزید و چیزی نگفت. تنها نوازشش کرد و گذاشت تهیونگ شوکه به خودش بلرزه.
"فایده نداره"

"چی؟"
"دیگه نمیتونم انجامش بدم"
ابروهای جونگ‌کوک بالا پرید، سینه‌ی پای پسر رو به سمت بالا کشید و صدای آخ تهیونگ رو درآورد.
"توقع داری بعد این‌همه مدت مثل روز اولت باشی؟"
پوزخندی زد و مچ پای تهیونگ رو گرفت. اون رو به سمت خودش کشید و روی صورتش خم شد.

"اگر اینقدر به خودت مطمئنی چطوره با تمرینات انعطافت شروع کنیم؟ به‌نظرت پاهات میتونه اندازه گذشته باز بشه؟"

چشم‌های پسر با شنیدن این حرف مرد گرد شدند و گوش‌هاش سرخ شد.
"چرا خجالت میکشی کیم؟ منظورم صد و هشتاد درجه‌ای بود که همیشه میزدی"
"میشه کمتر شبیه عوضی‌ها باشی؟"

جونگ‌کوک خندید و بلند شد. دستش رو سمت تهیونگ گرفت و کمک تا از روی زمین سرد بلند بشه.
" توی تمرینات امروزمون فقط روی تقویت عضلات و انعطافت تمرکز می‌کنیم"
"اوه پس الان داری برام کلاس رایگان برگزار میکنی؟"
تهیونگ با طعنه گفت و دست‌ به سینه ایستاد.
"برای تو همیشه رایگانه سوییتی"

جونگ‌کوک چشمکی بهش زد و اشاره‌ای به کفش‌هاش کرد.
"امیدوارم کفش‌های نرم معمولیت رو آورده باشی، چون امروز پوینت بدردمون نمیخوره"
زیرلب ادای مرد رو درآورد و سمت ساکش رفت. از حضور مرد خوشحال بود؛ خوشحال بود که اونجاست و نمیذاره تهیونگ داخل ناامیدی هاش خفه بشه‌.
                                                  ***
وقتی هوسوک به سالن رسید، انتظار نداشت صدای داد و فریادهایی به گوشش برسه و استاد رقصش رو در درحالیکه ببینه که قهقهه میزنه و به تهیونگ فشار میاره تا کامل روی زمین خم بشه.

"سلام...؟"
هوسوک مردد گفت و نگاه جونگ‌کوک سمتش چرخید‌.
"صبح بخیر هوسوک شی"
"لعنت بهت جونگ‌کوک از روم بلند شو دیگه نمیتونم"
صدای خفه تهیونگ درحالی به گوش می‌رسید که پاهاش حدود صد و شصت درجه باز شده بود و جونگ‌کوک به کمرش فشار می‌آورد تا قفسه سینه‌ش به زمین برسه.

"هنوز یکم دیگه باید بمونی"
"پازو! ولم کن" (پازو در ایتالیایی یعنی روانی)
مرد با شنیدن فحش ایتالیایی ای که پسر داده بود بلند خندید و فشار دستش رو از روی کمر تهیونگ برداشت. گونه‌های پسر سرخ شده بود و قفسه سینه‌ش بالا و پایین میشد.

"سلام هوسوکا"
هوسوک شوکه سریع به خودش اومد و لبخندی زد‌.
"سلام آقای کیم"
تهیونگ در جوابش لبخندی زد و جونگ‌کوک صداش رو صاف کرد.

"امروز دوباره رومئو و ژولیت رو کار میکنیم هوسوک شی؛ هنوز آماده نیستی"

𝗕𝗔𝗟𝗟𝗘𝗥𝗜𝗡𝗔|kookvWhere stories live. Discover now