𝙴𝙿𝟸𝟷

1.5K 152 53
                                    

تعجب در چهره ی هردو پسر جایگزین خشم شد، البته کنجکاوی الفا به نسبت بیشتر از بتا بود. چرا که شنیدن اسم تلفن اون را به یاد صحنه ای اشنا مینداخت. به همین خاطر از ادامه ی جروبحث فیزیک دست کشید و به سمت امگا برگشت.

"بذار ببینمش"

تهیونگ در کنار چرخ ایستاد، هرچند که سعی داشت از فاصله ای چندان هم دور نبود تلفن را شناسایی کنه اما این انگشتهای امگا بود که مانع دیدن بدنه‌ی کوچک پلاستیکی میشد. در این بین دستش به سمت پسر دراز کرد و مودبانه درخواست بررسی داد، با اینحال قرار نبود به سادگی چیزی که بدنبالش بود را دریافت کنه. پسرعموش با لجبازی جسم کوچک بین پاهاش مخفی کرد.

"فکر میکنی با یه نگاه انداختن میتونی صاحب تلفن پیدا کنی؟نکنه پیشگویی چیزی هستی؟"

"نه، ولی شاید بتونم کمک کوچکی در پیدا کردن صاحبش بهت بکنم"

لبهای امگا با انزجار روی هم قرار گرفت و‌ همینطور دستهاش که تمام تلاششان را برای مخفی شدن در مکانی امن میکردند. در این باره جیمین اندازه ی سر سوزنی به پسرعموش اطمینان کافی نداشت، البته حق با اون بود. پیشتر تهیونگ فرصت های زیاد برای جلب اعتماد امگا از دست داده بود.

"سرک کشیدن در وسایل مردم کار خوبی نیست"

حتی اگر الفا تا صبح روز بعد هم برای بدست اوردن تلفن دلایلی می‌آورد امگا از قبولش سر باز میزد و فقط اونها را به چشم بهانه میدید.

"من قصد سرک کشیدن ندارم جیمین. فقط میخوام بدونم صاحب این تلفن کیه. همین!"

"باور نمیکنم در این باره نیت خیری داشته باشی. حتما میخوای ازش استفاده شخصی بکنی"

الفا سردرگم و کلافه دستی روی گردنش کشید، چند قدمی از ویلچر فاصله گرفت و نفسی تازه کرد. انگار همه چیز دست به دست هم داده بودند تا از انچه که بود مضطرب ترش کنند. فرای اینها لجبازی های امگا از خطر قرمزش هم عبور کرده بود، نمیدانست چطور باید با این مشکل برخورد می‌کرد.

"احمق! تهیونگ وارث تمام زمین های کشاورزی و شرکت های پدربزرگته. چرا باید نقشه ی دزدیدن یه تلفن کهنه رو در مغزش داشته باشه؟"

پوزخندی به نشانه ی تمسخر گوشه ی لب بتا نشست، البته تنها مخاطبش کسی جز الفا نبود. اون تصمیم داشت از این راه انتخاب کذاییش به سخره بگیره. تهیونگ باید چشمهاش بیشتر باز میکرد و تغییر رفتار ناگهانی نامزدش میدید. شاید اینطور دست از اعمال احمقانه اش برمیداشت و دوباره به اغوش باز جونگکوک بر‌میگشت.

"تصرف چیزی که متعلق به اون و پدرش نیست دزدی محسوب نمیشه؟چطور میشه به همچین ادمی اعتماد کرد؟"

"نمیتونی انقدر احمق باشی که زمین های چند میلیونی رو با یه شی بی ارزش مقایسه کنی هرچند به داشتن مغز در سرت شک دارم امگا"

𝓒𝓻𝓾𝓮𝓵 𝔂𝓸𝓾Where stories live. Discover now