⋆Chapter ten⋆

30 6 0
                                    

ووت و کامنت فراموشتون نشه ♡

-نه! ببین! تو باید از تکنیک‌های کمکی استفاده کنی!

جونگ کوک، همون طور که دستش رو توی هوا تکون می‌داد، به جدی‌ترین حالت ممکن گفت و جیمینی که با چشم‌هایی گردشده، بهش خیره شده بود، سری تکون داد. آفتاب اون روز، تندتر از همیشه بود و همین علت شکل گرفتن اخمی ریز، روی پیشونی دو پسری که از مدرسه داشتن به سمت خونه‌هاشون می‌رفتن، بود. خبری از نسیم خنک دیروز نبود و همین باعث شده‌ بود موهای پس‌گردنشون خیس از عرق بشه.

-تکنیک‌های کمکی... اونا دیگه چی‌ان؟!

جیمین کلافه پرسید و دستش رو به گردنش کشید تا قطره عرقی که پوستش رو قلقلک می‌داد، پاک کنه. جونگ کوک اما، روبه‌روی دوستش ایستاد و همون طور که عقب‌عقب می‌رفت، سرتاپای جیمین رو وارسی کرد و همین باعث شد چشم‌های پسر کوچیک‌تر گرد بشه.

-باید از تکنیک ضعیف نشون دادن خودت استفاده کنی! قدت کوتاهه و این می‌تونه خیلی کمکت کنه... البته که اون ماشین‌پرست احمق هم همچین قدی نداره ولی خب... از تو بلندتره هر چی باشه.

جونگ کوک، همون طور که اخمی روی پیشونیش بود، با جدیت توضیح داد و دوباره شونه‌به‌شونه‌ی دوستش حرکت کرد.

-حرف دهنت رو بفهم جئون جونگ کوک! اون فقط علاقه‌ی زیادی به ماشینش داره و احمق نیست! بعد هم قد من و یونگی هیونگ خیلی هم نرماله! تو خیلی درازی!

جیمین با حرص توضیح داد و با شونه‌ش ضربه‌ای به بازوی پسر کنار دستش زد. جونگ کوک هم پوزخندی زد و سرش رو کمی پایین آورد تا صورت‌هاشون درست مقابل هم قرار بگیره.

-برای همین میگم دیگه... اصلا نظرت چیه بیای دوست‌پسر خودم بشی هوم؟ قد بلند... خوش‌قیافه... بوکسور و خفن و...

تعریف و تمجیداتش از خودش، با فرود اومدن کتاب جیمین توی صورتش نصفه‌نیمه موند و آخی از بین لب‌هاش خارج شد.

-یکم کمتر لاسو باش احمق!

جیمین با صدای بلندی سر دوستش جیغ کشید و جونگ کوک همون طور که گونه‌ی دردناکش رو می‌مالید، با اخم به پسر کنارش خیره شد.

-اصلا لیاقتم رو نداری پسره‌ی پررو!

جونگ کوک همون طور که لبش رو غنچه کرده بود، با صدای ضعیفی گفت و بند کوله و ساکش رو روی شونه‌ش صاف کرد. نگاهی به آسمون بالای سرش انداخت. خورشید، با تمام قدرتش، پرتوافشانی می‌کرد و جونگ کوک به این فکر کرد که تازه اواسط ماه می‌ان و با تصور این که توی ماه جون و جولای قراره چطور گرم بشه، بغضی ته گلوش رو سوزوند. اون از گرما متنفر بود!

-ولی چطور خودم رو ضعیف نشون بدم؟

با سوال جیمین، به عزاداری برای گرما خاتمه داد و به سمتش چرخید. دستی به زیر چونه‌ش کشید و چشم‌هاش رو ریز کرد.

Champagne problemsWhere stories live. Discover now