chapter 5

1.7K 220 7
                                    


"Chapter 5"

با هری سمت اون مرد رفتیم
اون مرد یه نگاهی بهمون کرد و گفت:با من کاری دارید؟
ه:میخواستیم درباره...درباره
هری بهم نگاه کرد
ه:اسمش چیه؟
لی:نمیدونم
هری برگشت و به اون پسره اشاره کرد
ه:میخوایم درباره اون پسر باهات حرف بزنیم

اون مرد یه نگاه دقیق تری بهمون کرد
ا:چی؟
لی:یه جای اروم تر بریم
اون مرده رفت سمت یه راه پله که اصلا دیده نمیشد و من و هری هم دنبالش رفتیم طبقه بالا

در اولین اتاق رو باز کرد و وارد شد
اتاق اداری طراحی شده بود

من و هری کنار هم روی یک مبل نشستیم
ا:خب...با زین چیکار دارید؟
تازه فهمیدم اسمش چیه
چقدر عجیب و غریبه
تاحالا این اسم رو نشنیدم
لی:من میخوامش
ا:پسر جون به همین راحتیا نیست

کلافه بودم
نمیدونستم چرا
ولی واقعا دوست داشتم بیاد توی خونم
لی:هر چقدر پول بخوای بهت میدم
ا:ولی اون یکی از بهتریناست و برام پول خوبی درمیاره
حرفم رو تکرار کردم
لی:هر چقدر پول بخوای بهت میدم
ا:چقدر میدی؟
لی:چقدر میخوای؟
ا:اممم...350 هزار تا خوبه؟
این پول خیلی زیاده
البته برای من خیلی نیست
ولی برای این پسر
احساس میکنم یکم زیاده
هری اروم گفت:میخوای بریم؟
یه نفس عمیق کشیدم
لی 330 هزار تا نقد میدم

اون عوضی چشماش برق زد و با نیشخند گفت:باشه

یه برگه رو از توی کشوسگی میزش در اورد
ا:اینو امضا کن
به کاغذ نگاه کردم و خوندمش

طبق این قرارداد زین تا اخر عمرش باید پیش من باشه مگر اینکه خودم بخوام به کسی بدمش

خودکار رو برداشتم و امضاش کردم
لی:شماره کارتت رو بده تا برات همین الان واریز بشه

اون یه کاغذ که روش شماره حسابش بود رو بهم داد
به تارا شماره کارت و مبلغ رو فرستادم

با اینکه دیر وقت بود جوابمو داد و دلیل کارم رو پرسید ولی من فقط بهش گفتم هرچه سریع تر واریز کنه

بعد از واریز کردن مبلغ قرارداد رو برداشتم و از اتاقش بیرون اومدیم

وقتی رفتیم پایین لویی تنها نشسته بود و برای خودش میخندید
ه:لویی اون پسره کجا رفت؟
لو:کدوم؟
ه:مو مشکی
لو:اها
ه:خب کجا رفت؟
لو:اممم...گفت
لویی سرش رو خاروند و ادامه داد:میره وسایلش رو...یه کاری کنه...بخره...ببره...بسوزونه...اها...بفروشه...نه...جمع کنه
هری سرش رو تکون داد و بهم نگاه کرد
ه:من و لو میریم بیرون و شماهم بیاین
لی:باشه

پشت میز نشستم تا اون پسره بیاد

به ساعتم نگاه کردم
10 دقیقه گذشته بود
به اطرافم نگاه کردم و اون پسره رو دیدم که داره میاد و پشتش هم یه دختر پسر همراهش دارن میان

difficult rules[complete]Where stories live. Discover now