💦🔥Part 9🔥💦

7.2K 1.1K 112
                                    

- چیه؟ چرا اینجوری نگاهم میکنین؟ مگه دروغ میگم باکره‌های احمق
با اتمام جمله‌ی تهیونگ کای به سرعت فریاد کشید:
+ بهتره منو اینطوری صدا نکنی لعنتی
بکهیون نگاهی به جو عجیب و غریب بوجود اومده انداخت و بلند شد،چند قدم برداشت و وسط گاراژ ایستاد،بهرحال چیزی برای از دست دادن نداشت،چطور میتونستن اون رو مقصر بدونن وقتی همیشه برای کمک بهشون حضور داشت؟
تهیونگ لعنتی آبروش رو برده بود پس میتونست با خیال راحت حال همه‌ی این عوضیارو بگیره!
- هی تهیونگ
با صدای بکهیون همه نگاهشون رو بهش دادن و بکهیون همونطور که انگشت اشاره‌ش رو به سمت تهیونگ میگرفت پوزخندی زد.

- فکر کنم یادت رفته چطور با جمله‌ی احمقانه‌ت خودتو بفاک دادی؟ "ببخشید،چرا انقدر هاتی؟" وات د فاک؟

خنده‌ای کرد و نگاهی به بقیه انداخت و ادامه داد:

- کوچولوی جامعه ستیزمون یادش رفته نمیتونست با سکس کنار بیاد و حالا چون یه ددی سکسی داره منو فراموش کرده؟ من هنوز زمانی که کیسه‌ی آب داغ روی باسنت میزاشتم یادمه

با اتمام جمله‌ش همشون به خنده افتادن و تائید کردن به جز سونگوو و چانیولی که با تعجب فقط گوش میدادن.
بکهیون اینبار نگاهش رو چرخوند و به دنیل خیره شد.
- دنیل...
+ من چه گناهی کردم...من که چیزی نگفتم،خواهش میکنم چیزی نگو
دنیل همونطور که زیرچشمی به سونگوو نگاه میکرد با بیچارگی نالید و بکهیون با پوزخند جواب داد:
- بکهیونی متاسفه...نمیتونم تنهایی مقصر باشم!
انگشتش رو رو به دنیل گرفت و ادامه داد:

- کسی که همیشه نسبت به سایز کینگ سایزش فوبیا داره،بارها بهش گفتم که سایزش با پارک چانیول برابری میکنه اما هربار بهم خیره شد و با بغض سرشو تکون داد

سونگوو با بهت نگاهش رو به دنیلی داد که با چهره‌ی درهم میخندید،همین الان دوستش مشکل جنسیش رو داد زده بود و دنیل داشت میخندید؟ اونهم انقدر زیبا؟
- لوهان
+ فاک اف بکهیون...دهنتو ببند تا بفاکش ندادم
لوهان با وحشت فریاد زد و بکهیون خنده‌ای کرد.

- فکر کنم احمق ترینمون تو باشی...کسی که به دیک فوبیا داره و حتی به مال خودشم دست نمیزنه...یه باکره‌ی همیشه های...تو...

قبل از اینکه بتونه جمله‌ش رو کامل کنه صدای آشنایی گفت:
_ داری شوخی میکنی؟ لوهان باکرست؟ چرا؟
همه‌ی نگاه‌ها سمت سهونی برگشت که با تعجب توی ورودی ایستاده بود.
+ بکهیون بهتره همین الان بری و چندتا کاندوم بخری چون قراره تا صبح همگی بفاکت بدیم
لوهان با کلافگی گفت و بکهیون شونه‌ای بالا انداخت.
- تو نمیتونی منو بکنی لوهان چون میترسی فراموش نکن!
+ هی توی حرومزاده من نمیترسم...
- پس چته؟ چرا هیچوقت بهمون نگفتی؟
لوهان نگاهی به جمعی که همگی منتظر نگاهش میکردن،انداخت و عصبی فریاد زد
+ لعنت بهت...چون وقتی بچه بودم چندتا حرمزاده به خاطر پول بابای بی مصرفم منو دزدیدن و جلوی چشمم به یه دختر شونزده ساله تجاوز کردن
- بهرحال هرچقد هم ازش بترسی اینکه هنوز باکره‌ای احمقانه‌ست و حق نداری منو به خاطرش مسخره کنی
بکهیون با عصبانیت توی حرفش پرید و اینبار لوهان با حرص پرسید:

Excuse Me,Why Are You So Hot? [Completed]Where stories live. Discover now