⌝ داستان های یک ریدر و فنفیک (: ⌞

جونگ کوک و فنفیک ^-^

پسر خوبی بود
ولی چی شد که ؟
این پسر خوبمون تصمیم گرفت توی اینترنت سرچ کنه فنفیک
.
.
.
جونگ کوک در مواجه با انواع فیک "

فیک کوکوی امپرگ :

واد د فاک ؟ ... هیونگ ؟ ... کون هیونگ کی مثل یک اسلایم سفید و پفکی ؟ ... گاد من کی کونشو دیدم ؟ .... کینگ سایز ..؟ هشت اینچ ؟ ...من ... هق .... تو شلوارم جا نمی شه
حالت تدافع
بچه ؟
من ؟ .... وی هیونگ ؟
سوییتی
تهیونگ از من ترسید ؟ لرزید ؟ هق
واد فاعک
نیمی از معصومیت من رفت

فیک ویکوک بی دی اس ام :

جثنشمشتسختشجصنثچس
این مگه از من نمی ترسید
هق اینا چیه
من می ترسم
شیر موز من کو
وات د تف ؟ ... ننه بابای من کی جدا شدن من نفهمیدم ؟
محض رضای فاک
این بکن بکن چیه
اینکه شب منو کرد صبح بعدشم من رو کرد
اقا من باکره ام
از کونم بکشین بیرون

فیک کوکمین امپرگ :

جمن شی از من دو قلو اورد ؟
کی اینقدر اسپرم هام بارور شدن ؟
گاد
یا گاد
من نمی خونم
من کی اینقدر خشن شدم هق ؟

وی یک کوکجین می بیند
گاد نه
نه نه
شوخی شوخی با جین هیونگم شوخی ؟

به طور اشتباهی تمام فیک ها را به گپ فرستاده
وی گوشی را به سمتی دیگر پرت کرده اما دقیقا لحظه بعد به یاد اسمات ها به سمت
حمام می دود

لبخند بزنین *~*