صرفا جهت فان

365 74 103
                                    

من نشستم این بوک رو از اول خوندم و دیدم چقدر عقایدم تغییر کردن و چقدر بعضی جاها با خودم مخالفم :"
اره، کلا نود درصد بوک رو دارم رد میکنم و مخالفم
اما خب، گشاد تر از اونیم که برم ادیت بزنم و
نزدیک یک کا کامنت اضافه شده و من هیچ ایده ای ندارم چطوری "-"

و خب، واقعا خوندمشون ولی جواب دادنشون خیلی سخت بود
سو، سلامی بکنم به ریدر های جدید و قدیمی
دستی به خاک های روی بوک کشیدم.
امیدوارم خوشتون بیاد ♡
نصف این پارت رو فکر کنم پنج ماه پیش نوشتم و اونجا هایی که با خودم مخالفم رو داخل پرانتز میگم این کمک میکنه بعضی ها هم دیدشون بهتر شه

_________________________

_ خانه افراد فیک کلید دارد، در دارد، به تف بند نیست که یک لحظه در کوچه و لحظه بعد روی تخت هستند. (حس میکنم پردازش زیاد به داستان و فاصله انداختن برای توصیف این چند کلمه مهم نباشه)

_ برق لب از لوازم آرایشی معمول مذکر نیست. (خیلی مسخرست، همه آزادی استفاده از چیزی که دوست دارن رو دارن)

_ کافی شاپ تنها محل کار/دیت جهان نیست. (ولی کل جهان توش دیت میزارن)

_ وان حمام تنها محل خودکشی نیست. (ولی خیلی جذابه :"... وان منظورمه)

_ آسمان شهر سئول با اون ترافیک معمول و حداقل آلودگی جوی، ستاره باران نیست. (عاو، شاید باشه)

_ قهوه تنها نوشیدنی برای سفارش دادن نیست (اینو موافقم، به شخصه توی بیشتر فیک هایی که خوندم همیشه قهوه دستش بود)

_ تیغ تنها وسیله خودکشی نیست. (اصلا چرا خودکشی؟)

_ تشک و رو تختی که پر از کام شده، قابل خوابیدن نیست.
شت وافعا درگیر اینم
چطور روی همون می خوابن؟ (لحاف میندازن یا تمیز میکنن میخوابن)

_ اجزای صورت شخصیت ها تابلو خیره شدن نیست.
البته شخصیت های فیک به تابلو گفتن چخه، خودشون حوری بهشتی هستن

_ منطق دکتر حامله شدن پسر نیست
.
.
.
بلکه حامله شدن تاپ در رابطه ست! (بولیشت، این سمو من خونده بودم و نوشتم، نمیدونین چه وضع وحشتناکی بود وقتی تاپ، یک بار باتم شد و یهو بچه داشت "-")

_ من اون تابه ای که توش تهیونگ لذیذ ترین پاستای جهان رو با ماهی و هویج درست کرده طلا می گیرم (دان، خودم پاره شدم)

_ به قهوه ساز خونه جئون جونگ کوک خسته نباشید بگید و به معده اش تسلیت (مسنسمسممس جر)

_ میشه کمد من هم قابلیت باروری و زاییدن هر لباس برای هر مکان رو داشته باشه؟؟

_ وقتی کارت اعتباری یکی از شخصیت ها تصمیم می گیره خودشو چص کنه

_ وقتی میگه لباس بپوش بریم بیرون و اون لحظه هواشناسی تصمیم میگیره وسط تابستون طوفانی ترین بارونشو به نمایش بزاره و سرما رو تا پوست و استخون شخصیت فقط برای گرفته شدن دستهاشون و گرم شدنشون توسط هم ببره (نه واقعا چرا وقتی فیک نوشته میشه، کمتر کسی هست که در نظر بگیره تمام داستان حداقل روز و فصل رد میشن و نباید همش توی یک بازه زمانی بمونه یهو بره شش ماه بعد)

_ وقتی هر وقت دوران هیتشه، قرص هاشو جا گذاشته و یا تموم کرده

_ وقتی جونگ کوک تاپ ترین و کول ترین بد بوی مدرسه ست و تهیونگ تاینی ترین خرخون گوشه کلاس (چقدر فیک اینطوری خوندم، حیف)

_ یه سلامی هم بکنیم به اون دوست دختر/پسر سابق شخصیت اصلی که به جای دل کندن فقط میاد صاف از وسط رابطه کاپل داستان رد بشه (اینقدر این سم تکراری شده که جدیدا مشاهده نمیشه، بعد یه مدت باز قدیمی میشه یهو میزنن تو کارش)

.
.
.

چقدر دلم برای این بوک تنگ شده بود...
بغل کردن تک تکتون~
هعی، چقدر دلم میخواد برگردم مدرسه :"
هوممم
من دوباره تست دادم و infj شدم، وقتی این بوک رو میخوندم یاد تایپ قبلیم افتادم و الان که مقایسه میکنم این تایپ خیلی بیشتر باهاش موافقم.
شما چطور؟

وییت، بزارین از سمی که جدیدا خوندم بگم براتون
اول اینکه خوشحالم، دیگه زیاد فیک نمیخونم، تقریبا چند ماهی هست که زیاد فیک نمیخونم و تنها فیکهایی که دنبال میکردم و تصمیم گرفتم ادامشون رو بخونم "دزیره" و "سینر" هستن و همینطور "اسلحه"
و البته پیشنهاد میکنم حتما "جواهر بوسان" رو بخونین. خیلی دوستش دارم و توی لیست فیکهایی هست که قطعا باید برای خوندنش تایم خالی کنم.
خب، یه سم خونده بودم،
که داخلش تاپ داستان حامله شد، خلاقیت نویسنده رو تحسین میکنم "-"
هنوزم توی فکرمه،
تاپ داستانمون رئیس یه باند مافیا توی هنگ کنگ بود و کلا سنش زیاد بود، حدود سی چهار یا پنج.
کاپلش هم یه کاپل چینی بودن که فکر نکنم بشناسین، اگه سریال " The untamed " رو دیده باشین یا مانهوا یا انیمه اش رو دیده باشین کاپلش رو میشناسین...
خلاصه اینکه جدیدا سمها زیاد شدن.
مراقب خودتون باشین "-"

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Nov 28, 2020 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

⌝ داستان های یک ریدر و فنفیک (: ⌞Where stories live. Discover now