ناخودآگاه 😐

319 97 70
                                    

جدیدا

به قدری فنفیک خوندم که

به طرز ناخودآگاهی ذهنم ارور 404 میده

دارم خیلی راحت فیلم نگاه می کنم

بعد طرف میگه " امشب نرو خونه ، خطرناکه "

ذهن من " داره میره خونه اووووووون یکی ، هه هه ، می دونستم "

بعد با فاز زکریای راضی ( اشاره به معنی راضی ) به فیلم نگاه می کنم

در کسری از ثانیه میرن هتل ...

جرز و باز هم

ذهن من " اون هتل کوفتی یک اتاق داره که

اون اتاق کوفتی تر یک تخت دونفره اور سایز و یک کاناپه خشک و پوسیده داره و

یکی روی کاناپه می خوابه و

اون یکی می گه عی بابا تخت بزرگ و جا زیاد و بعله بعله ... عملیات بچه زایی "

و دقیقا اون هتل

نه تنها دو اتاق

بلکه دو تخت تک نفره مجزا

و دو حمام مجزا

و بلکه حتی گلنار های مجزا هم داره |=

کاش فقط به فیلم دیدن خلاصه بشه _

مستند نگاه می کردم ...

نهنگ از بالای اون یکی رد شد _

من هیچ ... من نگاه

من مرغان دریایی کارائیب ...

گوریل مادر داشت صورت گوریل پدر رو تمیز می کرد_

من به طرز دیوثانه ای توی مبل فرو رفتم و هر دو دیقه یک بار ویبره از خنده می رفتم

و حالا باز مستند خوبه

داشتم با مامان بابام صحبت می کردم

" مامان من تصمیم دارم مستقل شم "

جواب بابام

" خونه گرون شده و کرونا ست ،

کرونا نبود برت می گردوندم به همونجا که ازش اومدی خوب مستقل شی "

جواب مامانم

" گوشیت رو قبلش بده من ، ساعت رو می خوام نگاه کنم "

جواب خواهرم

" فکر کردی کی هستی ؟

شارژر موبایلم که بدون تو یک روز هم زنده نمونم ؟؟؟

برو نت هم کمتر هدر شه "

وجدانم

" می دونی شتر مرغ ها نمی تونستن پرواز کنن ، پنگوئن ؟ "

دارم ران بی تی اس می بینم

جونگ کوک دسته ماهیتابه رو توی دستش بالا مایین می بره
...
من
...
جرز
...
نامجون با سینه اش به توپ ضربه می زنه و ناله می کنه و جین بهش نگاه می کنه
...
من
...
جرز
...
تهیونگ تفنگ دستش گرفته داره می دوه و بعد یکهو جاخالی می ده
...
من
...
فنفیک اکشن
...
جرز
...
جی هوپ می گه از این ها که به بدنشون می مالن و به جیمین نگاه می کنه و لبخند جیمین
...
من
...
عطر مالشی
...
جرز
...

به جز همه اینها

دارم پایتخت می بینم

( اشاره به نرسطو عزیز )

...
این فیلم رو چرا نزدن مثبت هیجده سال ؟؟؟

شبکه یک الان از شبکه کیش خطرناک تر شده بی ناموص

موندم با خانواده چی نگاه کنیم

شب می خوام بخوابم

بالشت ام رو بغل می کنم ... پتوم رو خودم رو می کشم ...

موها مرو با دست از روی پیشونی ام کنار می زنم ...

پشتم رو به دیوار گرم می کنم ... به حباب های هوا شب بخیر می گم ... ☺

خیلی بچه ی خوبی شدم ...

به سینک دستشویی خیره نمی شم

روی میز نهار خوری پخش نمی شم

کاناپه مبل جای خواب نیست !

بلهه

جدیدا گرایش به دنده اتومبیل و کنترل هم ندارم _

خب دیگه عیح

به قدری که من وقتی رو پشت بوم ، منتظرم دست هام رو باز کنم

باد موهام رو به عقب هول بده _

آفتاب تو تخم چشم یکی نزده بود ....

اصن ینی که چی ...

وقتی دستم رو می برم بیرون و داره بارون میاد

یعنی انگار سیل هم که نباره ، روی دست من تف ام نمی یوفته |=

ترقوه ام از تیشرت بیرون افتاده بود ...

مامانم گفت از بس چیزی نخوردی استخون های گردنت زده بیرون |"

هی زندگی _ از حموم نگم براتون " به افق می نگرد "

ولی خب نود درصد اوقات

در حالیکه روی تخت خوابیدم و پاهام به طور قائم به دیوار تکیه دادم

و گوشی رو بالای سرم گرفتم به طوری که

هر دودقیقه یک بار روی صورتم فرود میاد

وارم فیک می خونم و قشنگ با هر دیالوگ فیک

یک مشت چرت و پرت به دیوار می دم

با هم به همزاد پنداری رسیدیم * بچه خوبیه *

لبخند بزنید *~*

⌝ داستان های یک ریدر و فنفیک (: ⌞Where stories live. Discover now