MadNesS2🀄️ P 6

369 99 13
                                    

برای بار نمیدونم چندم، متن قرارداد رو از اول خوندم. هربار یه کلمه رو یادم میرفت و حالا اسم شرکت رو هم فراموش کرده بودم. دستی به صورتم کشیدم و سفارش قهوه دادم.

دوباره خوندم و چیزی نفهمیدم. برای بار سوم تو اون روز سر منشی داد زدم چون، قهوه بیش از حد معمول داغ بود. میتونستم راحت، اشک حلقه زده توی چشمام و گردن قهوه و داغیش بندازم. کاری که بکهیون، همیشه میکرد.

گوشی لرزونم رو از جیب کتم بیرون کشیدم و به اسم چانیول که روش چشمک میزد، خیره شدم.

با مکث، تماس رو وصل کردم و بی حس، جوابش رو دادم.

_ الو.

چان: هی... سلام سو.

صداش میلرزید و برخلاف میلم، نگرانم میکرد.

_ سلام. حالت چطوره؟

آه لرزونی کشید که با جمله ی بعدیش، به شدت تناقض داشت.

چان: آه...عالی... بهتر از همیشه. شما چطورین؟

من مثل اون قدرت تظاهر نداشتم.

_ معمولی... دلیل اصلی زنگ زدنت خونه اس چان. و حالشم میشه گفت خوبه. اوضاع تو چطوره؟

با مکث جوابم رو داد.

چان: میگذره سو... بالاخره یه جا تموم میشه... مگه نه؟... بگو که اینجوریه.

میخواستم بهش بگم حرفش درسته. دلم میخواست بهش امیدواری بدم. دستم و رو شونه های افتاده ی خیالیش بکشم و بگم: "همینطوره چان. شک نکن" اما آوایی از بین لب های بازمونده ام ، بیرون نمیومد. ناچارا آهی کشیدم و سر تکون دادم.

_ شاید شد...

حرفی که بهش اعتقاد چندانی نداشتم. تو طول زندگی حریصانه ام، به هر چیزی که خواستم، نرسیده بودم. مهم نبود چطور و چقدر، اما به حد غیر قابل باوری، از تموم خواسته هام دور افتاده بودم. مثل سهونی که دوباره به اتاقم تبعیدم کرده بود تا یک وقت از سر ندونستن، کار دست جفتمون نده.

خنده دار بود. اونقدر که میتونست برای بار هزارم، اشکم رو دربیاره. با خطاب شدنم، حواسم به گوشی و آدم داغون پشتش برگشت.

_ متاسفم چان. ولی همه چیز ممکنه بدتر بشه. فقط کاری نکن که برای باقی عمر، پشیمونت کنه.

گوشی و قطع کردم و روی میز انداختم. اینجوری بهتر بود. از دروغ گفتن، متنفر بودم.

کاغذای دستم رو کنار انداختم و بلند شدم. کت و گوشی و قاپیدم. از دم در برگشتم تا کیف جامونده ام رو بردارم. حتی زحمت اطلاع به منشی و پدر روهم به خودم ندادم. میخواستم ببینمش. ببوسمش. لمسش کنم. باید این کار و میکردم. اون اسما و رسما مال من بود. دلیلی نداشت ازش بگذرم.

شاید میتونستم اون تئوری بیرحمانه ای که پشت گوشی، نثار چانیول کرده بودم هم، اصلاح کنم.

🀄 MᴀᴅNᴇsS 2| دیوونگی‌دوم 🀄ᴋʏᴜɴɢsᴏᴏ ʙᴏᴏᴋ 📕🔜Where stories live. Discover now