6 | سولمیت
"مارک؟"
دونگهیوک با شنیدن صدای بسته شدن در ورودی به سمت در رفت...یک لحظه فکر کرد که ممکنه مارک اومده باشه و بخواد که اونو سورپرایز کنه... توله سگها رو دید که هرکدومشون به طرف در میدویدن و دونگهیوک بوی آشنای لوندر رو استشمام کرد...
دوست داشت که مارک بیاد ولی خب...
"هیونگ!...اومدی؟"
تیونگ و دونگهیوک، برادرای امگایی بودن که باهم دیگه توی آپارتمان کوچیکی زندگی میکردن، کوچیک بود ولی برای دوتاشون کافی بود. تیونگ به دونگهیوک نگاه کرد.
هیوکش لبخند به لب داشت اما تیونگ میدونست که این لبخندها هزاران حرف پشت سرش داره.
تیونگ قبل از اینکه روی مبل بشینه و کیفش رو پایین بزاره موهاش برادرش رو بهم ریخت
"دانشگاه چطور بود هیوک؟"
تیونگ درحالی که روبی و بومی رو بغل میکرد ، پرسید.
پسر با زمزمه گفت:
«خوب بود... فکر کنم »
قبل از اینکه تیونگ چیز دیگهای بگه دونگهیوک پرسید:
"چیزی هست که میخوای دربارش حرف بزنی؟"
تیونگ اخم ریزی کرد.. آهی کشید و گفت:
"نمیدونم....نمیدونم که باید چیکار کنم"
"چرا؟؟... مشکلی پیش اومده ؟...میتونم بهت کمک کنم هیونگ"
"در مورد همون آلفایی که من دنبالش بودم ـه "
چشمای دونگهیوک گرد شد.
"دیدیش؟!...کاری باهات کرد؟"
تیونگ سرشو به طرفین تکون داد.
"جونگوو یکمی باهاش صحبت کرده... آه هیوک... نمیدونم... اگ اون منو ببینه چی میشه؟.. باید دوباره ازش فرار کنم ؟... هیوک! ما باید بریم... تو میتونی یه دانشگاه دیگه بری"
"هیونگ! ساکت باش..باشه؟... این چیزی نیست که میخواستی؟!... تو خودت هم میخواستی ببینیش!.. تو هم میخواستی باهاش حرف بزنی..مگه نه؟"
"من..... من فقط میترسم که از دست من عصبانی باشه. من به وضوح زندگی ـشو خراب کردم... من زندگیشو به گند کشیدم بدون اینکه خودش بدونه."
تیونگ نزدیک بود که بخاطر آلفا گریه کنه... چون خودشو مقصر میدونست.
"همش تقصیر من بود...اون مست بود... اما من نبودم. اون اصلا نمیدونست من باردار شدم... بعد یهو یه بچه رو دریافت کرد...بچهای که از ناکجا آباد اومده بود براش...حتی شک دارم بدونه که ما باهم جفت شدیم..."
همه چیز اونشب بهم ریخته بود... از زمانی که دونگهیوک توی بیمارستان بستری شد... آلفا مست بود، و تیونگ به پول احتیاج داشت... برای عمل جراحی هیوکش...
YOU ARE READING
Lavender [Jaeyong] | complete
Fanfiction" من باید برای اینکه تو پیدام کنی، گمت میکردم... " 🖇 ؛ جایی که جهیون یک شب با امگا ی معطر به لاوندر ـش ایستاده بود . - ژانر: امگاورس ، رومنس ، اسمات ، درام ּ 🔗 Persian translation Written by ; v_primaleon Translated by NCT fictions 🥇#1 in #ja...