| Chapter 28

302 84 52
                                    

28 | بهونه گیری


"هی عشقم، کجا-"

و قبل از اینکه مارک ادامه حرفش رو بزنه این انگشتای دونگهیوک بود که روی لب های مارک قرار گرفت. دونگهیوک ابروهایش را در هم پیچیده بود و ابروهای مارک از این واکنش هیوکش به بالا رفته بود. هیوک به اطراف نگاه کرد و دوباره به مارک نگاه کرد و انگشتاش(دستش) رو از روی دهن مارک برداشت.


هیوک رو به مارک زمزمه کرد:

"وقتی هیونگ دور و برته نمیتونی منو اینجوری صدا بزنی!"


مارک زمزمه کرد:

"اون صدای منو نمی شنوه..به نظر می رسه خسته باشه"


و بعد جعبه رو که داخلش دفترچه های اضافی بود رو داخل صندوق عقب ماشین قرار داد.

و بعد برگشت و دستاش رو توی سینه ش قفل کرد و به کناره در تکیه داد. پوزخندی به امگایش که عصبانی و دلخور شده بود، زد.

تکیه ش رو از ماشین گرفت و به سمت دونگهیوک رفت و بوسه ای به لاله گوش هیوک زد.

هیوک که انگار بهش برق 220 ولت وصل کردن، سریع فاصله گرفت ازش.


دونگهیوک سرزنش وارانه گفت:

"مارک!"


"چیه خب؟ نمی تونم دوست پسرمو ببوسم؟؟؟"


"نه..توی ملاعام نمیتونی."


مارک آهی کشید و گفت:

"برادرت نمی بینه"


دونگهیوک آهی کشید و به مارک نزدیک شد. مارک با دیدن نزدیک شدن هیوکش عقب رفت و در عقب رو باز و نشست روی صندلی. هیوک هم نزدیک شد و روی پاهای مارک نشست و مارک دستاش رو دور کمر هیوک حلقه کرد.


مارک، به خط فک دوگهیوک بوسه ای زد. هیوک، با دستاش صورت مارک رو قاب گرفته بود و انگشت شصت راستش رو نوازش وار روی گونه مارک می کشید.


مارک به آرومی گفت:

"میدونی که نمیتونیم رابطه مون رو از تیونگ هیونگ پنهون کنیم"


"میدونم... فقط میخوام توی یه زمان خوبی بهش بگم"


مارک که از این دوری خسته شده بود سرش رو جلو برد و اول به گوشه لب هیوک بوسه زد.

Lavender [Jaeyong] | completeWhere stories live. Discover now