7 |تحسین از دور
تیونگ همیشه زود از خواب بیدار میشد تا بتونه آشپزی کنه و کارای مهدکودک رو انجام بده...دونگهیوک همیشه نگران و مراقب برادرش بود و همیشه بهش میگفت که حداقل باید شبها با آرامش بخوابه و استراحت کافی داشته باشه چراکه خود تیونگ هم میدونست که درک کردن بچه ها و بازی باهاشون یکمی استرسزاست و انرژی زیادی میگیره...
ولی با این وجود تیونگ از کار خودش لذت میبرد.
دونگهیوک با وارد شدن به آشپزخونه به تیونگی که روی صندلی نشسته بود با خوشحالی سلام کرد:
«سلام هیونگی..صبحت بخیر»
تیونگ که داشت کارای مهدکودک رو انجام میداد سرش رو بلند کرد و به روی دونسنگش لبخندی زد.
«بیا صبحونهت رو بخور که دیرت نشه»
پسر کنار برادر بزرگترش نشست و شروع به خوردن صبحونهای کرد که از قبل براش درست شده بود...
دونگهیوک بار دیگر به برادرش نگاه کرد...غرق در فکر بود و با لباس خواب نشسته بود...موهاش پریشون بود و بهم ریخته بود، با اینحال هردو برادر دوست داشتن موهاشون رو بلند نگه دارن..
اما هیوک دلیل دیگهای هم داشت، آن هم این بود که مارک گفته بود خیلی قشنگه و زیبایی هیوک چندبرابر میشه...
تیونگ نمیدونست چرا، ولی دوست داشت خیال بافی کنه... حداقل یکمی وقت تا رفتن به مهدکودک هم داشت.
تیونگ احساس کرد برادرش پشتش ایستاده و با موهاش بازی میکنه... تیونگ، آهی کشید...وقتی کسی با موهاش بازی میکرد رو دوست داشت و بهش حس آرامشی القا میکرد و به معنای واقعی حتی میتونست به خواب آرومی بره.
«تو دانشگاه داری دیگه؟»
تیونگ پرسید.
امگا شروع به بافتن موهای پشت سر هیونگش کرد.
«آره..ولی نیازی نیس منو برسونی..خودم تا اونجا میدوم.. ورزش میشه هم برام»
تیونگ ریز سری تکون داد.
به ادامه کار خودش پرداخت و تقریباً تموم کاراش رو تموم کرد و تنها وارد کردن اسم بچهها توی پرونده کلاسش مونده بودن... از طرفی باید بازیهای جدید و متنوعی آماده میکرد تا بتونه بچهها رو خوب مشغول کنه.... اما رایحه لیمو دونگهیوک رو احساس کرد که کمی شدید شده بود
«هیونگ»
تیونگ بدون اینکه سرش رو برگردونه از هیوک پرسید:
«چرا عصبی و نگرانی؟! مشکلی وجود داره؟»
دونگهیوک هنوزم درحالی که با موهای تیونگ مشغول بود، گفت:
«من دارم به این فکر میکنم که بهتره...تو با دوست جدیدم ملاقات کنی»
امگا سر تکون داد.
YOU ARE READING
Lavender [Jaeyong] | complete
Fanfiction" من باید برای اینکه تو پیدام کنی، گمت میکردم... " 🖇 ؛ جایی که جهیون یک شب با امگا ی معطر به لاوندر ـش ایستاده بود . - ژانر: امگاورس ، رومنس ، اسمات ، درام ּ 🔗 Persian translation Written by ; v_primaleon Translated by NCT fictions 🥇#1 in #ja...