⠀⠀
⠀ḻ̷̊̆͛̓̿̈̽̐̎̒͜ǫ̷͈̞͙̮̑̓ă̸̺̟̬̭d̴̡͇̞̖̪͈͊̈́͆̿̌͝i̴̢͉̜̤͈̲̳̬̪͆̈́̃̔̎͝n̸̨̡̳̱̬̗̗͚͓͐͋̃̂̕͠g̵̛͕̯̅͜ ̴̭͇̦̟̲̱̯̙͎̈́̽̽̋͑̈͜d̶̟̱̟̰̞́͒̋́̆́͋͝i̵̳̰̟͉̙̗͖̙͂̈́̎̿̅͊̉š̵͘͝c̵̨̠̭̫͖͔̹͛͋̈̏̉̋͝ͅ
. . .𝚟𝚕𝚘𝚐 𝚏𝚒𝚟𝚎 :
𝚒𝚗𝚝𝚘 𝚝𝚑𝚎 𝚋𝚊𝚍𝚕𝚊𝚗𝚍𝚜مطابق با گفته ی جئون، با عملکرد کندشون از اردوگاه تا شهر دو ساعت پیاده راه بود. این یعنی جونگ کوک مجبور بود تهیونگ رو صد و بیست دقیقه ی کامل - یا حتی بیشتر - پشتش کول کنه. تا الان حدوداً سی دقیقه ای می شد که راه افتاده بودن و تهیونگ کل مدت سعی داشت تا جایی که میشد صورتش رو از گردن جئون دور نگه داره. "دیگه میتونی منو بزاری پایین. معلومه که خسته شدی،" آهسته دستی به شونهاش زد، اما جئون توجهی نکرد و به راهش ادامه داد.
"اگه تو بخوای راه بیای تو چهار ساعت هم به زور می رسیم. محض اطلاع، خسته هم نیستم. وزنت زیادی برام سبکه. اصلا چیزی میخوری؟" اینم یکی از پیآمد هایی بود که بعد از دعوا با جئون شروع شد. تهیونگ در حقیقت از کمبود خوردن مواد غذایی رنج می برد، ولی چیزی هم نبود که دوست داشته باشه با کسی درمیونش بزاره. مخصوصا کسی که در بدترین شرایط بهش پشت کرده بود.
"به تو ربطی نداره،" تهیونگ با لحن سردی گفت. جو بینشون دوباره ساکت و ناراحت شد.جئون بعد از اون دیگه حرفی نزد؛ پس در سکوت راهشون رو سمت شهر ادامه دادن. تهیونگ با هر قدمی که کوچک تر بر می داشت بالا و پایین می شد، و هر بار موجی از درد به کل عصب های پاش وارد می شد. واقعاً تمان سعیش رو کرد صداش رو در نیاره، اما نمی تونست دردش رو بیشتر از اون تحمل کنه. "میشه دو دقیقه استراحت کنیم؟" تهیونگ در تلاش برای پاک کردن خون خشک شده ی رو گونه ی جئون بهش ناخنک زد.
"خیر."
"لطفاً؟"
"گفتم نه، کیم."
تهیونگ نفس عمیق و دلخوری کشید. اون با وجود اینکه از دردِ ریسکی که قرار بود بکنه با خبر بود، از روی کول جئون پرید و سعی کرد روی پای خوبش خودش رو نگه داره، ولی ناخودآگاه روی طرف غلط فرود اومد. با صورت به زمین افتاد، هینِ بلندی کشید و جمع شدن قطره های اشک رو داخل چشماش احساس کرد. جئون مثل حیوان گرسنهای سمتش برگشت، "چه مرگته کیم؟"
YOU ARE READING
HTSAZA: TK !going through changes.
Mystery / Thriller❬ چگونگی فرار کردن از فاجعهی زامبیها ❭ این داستان، به پستی و بلندی های اتفاقات سخت و دشوار در زندگی دو مرد میپردازد که با وجود اختلافهای بیشمارشان، راهشان به هم تلقی میکند. گویی سرنوشت، آن دو را از انگشت کوچکشان با نخی قرمز به هم بسته باشد. ...