Part 19

170 33 3
                                    

جهت غش کردنتون این رو گذاشتم🙂🤣🥺💜
.
.
.
.
.

چند ساعت بعد از رفتن هوسوک و بقیه، هالزی با حالی نا مساعد به خونه اومد.
مینسوک که داشت با پدرش تلوزیون نگاه میکرد با صدای در به طرف منبع صدا
برگشت و با دیدن مادرش کمی ترسید و سعی کرد خودش رو مخفی کنه
یونگی بدون اینکه برگرده گفت: خیلی بهت خوش گذشته نه؟
هالزی سعی کرد مخفی کاری کنه ولی یونگی از همچی خبر داشت
گوشیش رو از تو جیبش دراورد و رفت نزدیک هالزی و تمام عکسارو نشونش داد
-فقط گمشو از زندگی من و پسرم برو بیرونننننن هرزه اشغال

یقشو گرفت و با تکون دادنش و داد زدن ادامه داد: توکه میخواستی هرزگی کنی برای چه دلیل فاکی اونُ ازم گرفتیییییی..... جواب بده هرزه....تو که میخواستی زیر همه بخوابی پس چرا زندگیمو از هم پاچوندییییی

هالزی خواست قانعش کنه ولی یونگی به نگهبان ها گفت بیان بندازنش بیرون.
مینسوک که این صحنه هارو دید بغض کرده بود و بی صدا اشک میریخت
یونگی با دیدنش به این وضعیت و هالزی فش داد و پسر رو به اغوشش کشید
و سعی میکرد ارومش کنه
'متاسفم عزیزم، متاسفم که همچین صحنه هایی رو دیدی ' جمله ای بود که دم گوش مینسوک زمزمه میکرد.

خیلی طول نکشید تا مینسوکی تو بغلش خوابش برد .
در همون حالت به سمت اتاقش رفت( اتاق یونگی و اون بچ)و اروم گذاشت رو تخت و سریع زنگ زد به وکیلش که کارهای لازم رو اانجام بده تا سریعتر از هالزی جدا بشه و حضانت مینسوک رو بگیره .

.
.
.
.
. سه هفته بعد *دادگاه*
.
.
.
.
.
تعداد زیادی در جلسه حاضر نشدن
فقط یونگی هالزی هوسوک ریحانا مینسوک جیمین و مین بونگ پدر یونگی
مینسوک بین هوسوک و جیمین نشسته بود و سعی میکرد به سر صداها توجه نکنه
صدای اقای قاضی بعد زدن سه ضربه بلند شد.

قاضی: خب ....اقای مین یونگی
یونگی از جاش بلند شد : بله اقای قاضی
قاضی: دلیل شما برای طلاق گرفتن از مین هالزی چیه
یونگی: وظایفشون رو درست انجام نمیدن و خیانت های زیادی انجام دادن
و مهم تر از همه از وقتی که پسرم بدنیا اومد حتی یکبار هم توجهی به بچه نکردن، تازه بهش اسیب هم زدن....من همچین همسری رو نمیخوام
قاضی: خانم مین هالزی

هالزی از جاش بلند میشه
قاضی: دفاعی از خودتون دارید؟ طبق شواهد و اسناد شما مرتکب جرم شدید و به زندان میفتید ( جز اون بیاری که مینسوک رو هل داد کارای دیگه هم کرده که من نگقتم)
هالزی با بغض توی صداش( اشک تمساح ) روبه قاضی گفت: اقای قاضی بخدا من نبودم
من عاشق بچه و زندگیمم
تروخدا نکنین... من طلاق نمیخواممم

قاضی: ولی شما صلاحیتش رو ندارید....اقای مین یونگی و شما مین هالزی لطفا برگه هارو امضا کنید *بعد امضا کردن قاضی ادامه داد* و همینطور صلاحیت مین مینسوک به مین یونگی میرسه...درباره حکم پارک هالزی بعدا تصمیم گرفته خواهد شد ....ختم جلسه

Bad dreamWhere stories live. Discover now