_جونگکوک...
امگای مو آبی همونطور که قوطی یخ نوشیدنی الکلی توی دستش رو که به زور آلفای سیاه رو راضی کرده بود روی مچ کبودش بزاره، روی پای پسر میفشرد، صداش زد و جونگکوکِ لم داده روی کاناپه درحالیکه تمام حواسش به لپتاپش بود، بیحوصله جواب داد:
_هوم؟جیمین مکث کرد و لب پایینش رو مکید. نگاهش رو روی نیمرخ جونگکوک و چشمهای پف کردهش چرخوند. اونها شب رو کنار هم به صبح رسونده بودن و توی این مدت به خوبی متوجه کم بودن میزان صبر و حوصلهی آلفای سیاه شده بود و واقعا نمیخواست اعصابش رو خورد کنه؛ ولی بدون تعارف سر اصل مطلب رفت.
_من اتفاقی حرفاتو جلوی بیمارستان شنیدم. بزار توی انتقام گرفتن کمکت_...
_نه!
دهن امگا از جواب بدون مکث و قاطع آلفای سیاهپوش نیمه باز موند و بلافاصله بعد از به خود اومدن، قوطی رو ول کرد و با کشیدن خودش سمت جونگکوک، بهش چسبید:
_چی؟! چرا نه؟! من فقط میخوام کمکت کنم پس چرا نه؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟جونگکوک که از وزوز پسر کنار گوشش اصلا لذت نمیبرد، دستش رو روی صورتی که تقریبا توی حلقش فرو رفته بود گذاشت و عقب زدش:
_پرسیدن داره؟! معلومه که چرا! توئه دل نازک اصلا میتونی چه غلطی کنی؟! شرط میبندم دو قطره خون ببینی سنکوپ میکنی!! مزاحمم نشو، هنوز روی تصمیمم برای بیرون پرت کردنت از خونه هستم!!_اولا هرچی تعداد بیشتر باشه کارا بهتر پیش میره! دوما منم میخوام از اون عوضی که این بلا رو سر بهترین دوستم آورد انتقام بگیرم و گرگم اونقدری خشن هست که از پس دوتا قطره خون بربیاد! سوما، اینجا خونه نیست، انباره که به لطف تو الان اسم آشغالدونی بیشتر برازندشه!!
_ایسم ایشغیلدینی بیشتیر بیرازیندشه گگگ! اصلا هر کوفتی که گفتی اوکی! من نخوام تو کون لختی بپری وسط برنامههای فاکیم باید کیو ببینم؟!
جونگکوک عصبی غرید و جیمین همونطور که سرش رو تا گردن توی لپتاپِ روی پاهای پسر فرو میبرد، بیخیال گفت:
_دیدن این کون هلویی سعادت میخواد که تو هیچوقت نداریش! حالا خفه شو بزار ببینم داری چیکار میکنی!جونگکوک ضربهی محکمی به باسن جیمین کوبید که فریادش رو بالا برد ولی بازهم سرش رو از لپتاپ بیرون نکشید! با دیدن سمج بازیش، اخمهاش رو توی هم کشید و زیر لب غر زد:
_من به کون تهیونگ خیانت نمیکنم. درضمن اون به خاطر قد بلندشه که به چشم نمیاد وگرنه کونش از تویی که شبیه کون متحرکی، هلوتره! حالا هم اگه میخوایی بزارم توی این انتقام فاکی همراهیم کنی بهتره سرتو از کون لپتاپم بکشی بیرون بفهمم دارم که گوهی میخورم وگرنه میزنم کونتو با کاشیای کف انبار یکی میکنم فهمیدی؟ اعصاب ندارم امگا، بکش کنار بیشتر نرین بهش!!
![](https://img.wattpad.com/cover/279716117-288-k800814.jpg)
YOU ARE READING
💎Crystalline💎
Werewolfزمانی فهمیدم یک گناهکارم که به امگا بودنم پیبردم. با متولد شدنم به عنوان یک امگا، بزرگترین گناه عمرم رو مرتکب شدم. اما وقتی دست خودم نبود که چطور متولد بشم، آیا عادلانه بود که از طرف خانوادهم به گناهکار بودن متهم بشم؟ و اگه این تقصیر منه...کاش...