꧁𝐩𝐚𝐫𝐭2꧂

175 40 10
                                    


"خبرِفوری؛ پسر بزرگ خانواده‌ی کانگ مظنون به قتلِ برادر کوچک خود شد، آیا واقعا او حاضر شده به خاطر دست یافتن به تمامِ ارثیه برادر کوچک تر خود را که تنها نوزده سال بیشتر نداشته به قتل برسونه؟!"

بعد از خاموش شدن تلویزیونِ بزرگ مقابلش، همین‌طور که لبخند بر لب داشت به سمت رئیس سو برگشت.

-خب نظرت چیه؟ میتونی از پسش بر بیای؟!

حالا این ستاره‌های کوچک پسر بودن که به زیبایی درون کهکشان چشم‌هاش می‌درخشیدن، اما تلاش کرد که هیجان و شوق بیش از حدش رو بروز نده.

-به نظر که پرونده‌ی جالبیه، سروکله زدن با خاندان کانگ، یکی از مشهورترین و با نفوذ ترین خاندان، باید خیلی سخت باشه اما من همه‌ی تلاشم ر‌و برای این پرونده میکنم.

لبخندِ رضایت رو لبای رئیس سو نشست و همین باعث خطی شدن چشم‌های بادومی شکلش شد.

-اما این برای اولین پرنده بودنت زیادی سنگینه بوم، کانگ‌یونگ‌مو حالا که پسر کوچکش ر‌و از دست داده هرطور شده همه‌ی اتهامات رو از روی پسر بزرگش برمیداره، چون اون تنها وارثشه و معلوم نیست به خاطر تک پسرش دست به چه کارهایی بزنه. رئیس سو لطفا این پرونده‌رو به من بسپارید.

رئیس یونگ‌جونگ دستش‌ رو رو شانه‌ی پسر آشفته‌ی کنارش قرار داد، و این بار چهره‌ی نگران پسر با لبخند رئیس سو رنگیت میشه؛ از توی نگاه پسر مو قهوه‌ای کاملا مشخص بود که چقدر نگرانه.

-درسته که این پرونده کمی سنگینه اما همیشه اولین پرونده باید به یاد موندنی ترین باشه، درست نمی‌گم؟!

-درست می‌گین اما... .

فشار آرامی به شانه‌ی افتاده‌ی پسر وارد کرد تا اون رو آروم کنه ولی یونجون فقط زیادی نگران بومگیوش بود و رئیس سو هم به خوبی این رو درک میکرد. همین طور که لبخند بسته‌اش رو روی لب نشانده بود کمی به یونجون نزدیک شد و خطاب بهش لب باز کرد:

-نگران نباش یونجون، تو باید رو پرونده‌ی اون مرد ماهیگیر کار کنی و این چند مدت هم روی پرونده‌های سنگینی کار کردی و نیاز به استراحت داری. مطمئنم دادستانِ جوان ما از پسش بر میاد، درست میگم دادستان چوی؟

بومگیو با لبخند پهنی سی‌و دوتا مرواریدهاش ر‌و به نمایش گذاشت و سری به بالا و پایین به نشانه‌ی تائید حرف مرد تکان داد.

-همین‌طور که گفتم همه‌ی تلاشم ر‌و برای این پرونده میکنم، نگران نباشید رئیس.

رئیس یونگ جونگ خنده‌ای سر داد و با اینکار روحیه و شوق دادستان جوان رو تحسین کرد. سرش رو به طرف یوجون کج کرد خطاب به پسر گفت:

-چون این پرونده ممکنه کمی مشکل ساز بشه توهم باید بهش کمک کنی یونجون.

«چشم رئیس.» یونجون بدون درنگ در پاسخ مرد لب زد؛ هرچند یونجون هنوز راضی نبود بومگیو روی همچین پرونده‌ی سنگینی کار کنه.

༒︎𝑫𝒆𝒗𝒊𝒍'𝒔 𝑻𝒖𝒓𝒏༒︎ (𝑌𝑒𝑜𝑛𝑏𝑖𝑛) (𝑇𝑒𝑎𝑔𝑦𝑢)Where stories live. Discover now