꧁𝐩𝐚𝐫𝐭7꧂

117 27 8
                                    



نیمه‌های شب بود که به خاطر خواب خجالت‌آور و بدن داغ شده‌اش از خواب پرید و تا الان با قدم‌هاش کل طول اتاق رو متر کرده بود.

-آره یون اون فقط یه خواب مسخره بود؛ خودت‌و نگران نکن امکان نداره که تو... .

دوباره با یادآوری اون صحنه گونه‌های نرمش رنگ گرفتن؛ دست های یخ‌زده‌اش‌و روی گونه های گٌر گرفته‌اش گذاشت و جیغ خفه‌ای کشید.

-تو چی با خودت فکر کردی که بوسیدیش پسره‌ی احمق؟! حالا معلوم نیست چه فکری درباره‌م میکنه.

کلافه تن خسته‌ش‌ رو روی تخت نرمش پرت کرد و چنگی به پتوی بنفش رنگش زد.

-اگه ببینمش چه جوابی باید بهش بدن؟! یه لحظه یون آروم باش، نه... خدای من اگه قرار باشه مثل همیشه امروز بیاد دنبالم... چیکار باید بکنم؟!

کلافه سرش‌و روی بالشت پشمیش کوبید و زیر لب فحشی نثار خودش کرد؛ الان تنها اون بومگیو بود که میتونست کمی حال خرابش‌و بهتر کنه.
پس دستش‌و به سمت میز کنار تختش دراز کرد و گوشیش رو به برداشت و شماره بومگیو رو گرفت.

بعد از چند بار بوق خوردن گوشی، صدای گرفته پسر که خستگیش‌و فریاد می‌زد توی گوشش نشست.

-هیونگ؛ ساعت‌و دیدی؟! ساعت سه صبحه!

مضطرب روی تخت چهار زانو نشست و درحالی که تلاش میکرد تٌن صداش رو کنترل کنه گفت:
-بوم‌بوم پسر... گند زدم.

با شنیدن داد پسر بزرگ تر به طوری که گویا خواب از سرش پریده باشه سیخ روی تختش نشست و دستی به پلک های خسته‌اش کشید.

-همه چی خوبه؟ چی شده هیونگ؟!

-خوب؟! افتضاحه بوم؛ یه کار وحشتنناک کردم من- خب من... .

وقتی دید صدایی از جانب پسر شنیده نمیشه نگران چند باری اسمش‌و صدا زد؛ که جیغ خفه‌ی بومگیو مثل تیری از گوش‌هاش رد و مغزش و سوراخ کرد.

-هیونگ تو دقیقا چیکار کردی؟! یکی رو بوسیدیی؟! عقلت‌و از دست دادی؟!

-آروم تر کر شدم پسر؛ احیانا جمله‌ای که گفتم مست بودم رو شنیدی؟!

بومگیو بی‌توجه به حرف مینهو دستی به موهای شلخته‌اش کشید و کلافه نفسش رو بیرون فرستاد.

-خب هیونگ تظاهر کن که چیزی به خاطر نمیاری یا اصلا چه میدونم چند مدت ازش فاصله بگیر شاید از یادش رفت!

-چرا مزخرف میگی بچه! چطور ازش فاصله بگیرم وقتی چند ساعت دیگه میخواد بیاد دنبالم؟!

با شنیدن این جمله از شوک چشماش به گرد ترین حالتشون در اومد و تن صداش بی اختیار بالا رفت.

-هیونگ تو... سوبین شی رو بوسیدی؟! با کدوم عقلی اینکارو کردی هیونگ؟!

یونجون خجالت زده گازی از لب پایینش گرفت و دوباره روی تخت ولو شد و سرش‌و روی بالشت کوبید.

༒︎𝑫𝒆𝒗𝒊𝒍'𝒔 𝑻𝒖𝒓𝒏༒︎ (𝑌𝑒𝑜𝑛𝑏𝑖𝑛) (𝑇𝑒𝑎𝑔𝑦𝑢)Where stories live. Discover now