سئول، ده سال قبل.
جمع چهارنفرهاشون به مناسبت یکی از ماهگردهای میرا و جونگسوک که دقیقا نمیدونستن مربوط به چیه، دوباره سرپا شده بود و اینبار توی یک رستوران رسمی دورهم جمع شده بودن.
چانیول زیادی سختش بود که لباسهای همیشگیاش رو نپوشه اما به لطف و کمک بکهیون تونسته بود یک پیرهن ساده با شلوارِ جین سادهتری انتخاب کنه و جونگسوک با دیدن پسرخالهاش با بهت گفت:
-چه عجب که سرزانوهای شلوارت پاره نیست!میرا هم همونطور که لاکهای صورتی ناخنش رو میکَند گفت:
-چه عجیبتر که باهم رسیدین!چانیول با اضطراب دستش پشت گوشش رفت اما بکهیون با خونسردی گفت:
-با هم اومدیم. داشتیم خونهی من فیلم میدیدیم.-خوشحالم که چانیول یه دوستِ عاقل پیدا کرده.
جونگسوک با مهربونی گفت و بکهیون با نیشخند به چانیول نگاه معناداری انداخت هرچند بهتر بود اینکار رو نکنه چون رون پاش از زیر میز توی دست دوستپسرش فشرده شد و مجبور شد از درد لبش رو گاز بگیره.سفارشهاشون مدت طولانیای گذشت که حاضر بشن و درنهایت زمانی که گرم صحبت شده بودن، با جملهای که میرا گفت، رنگ از روی همهشون پرید.
-اوه چانیول، اون دوستپسر سابقت نیست؟
سر چانیول با بالاترین سرعت ممکن به اون سمت برگشت و زمانی که دید میرا راست میگه، با اضطراب لبش رو گزید. اِکسش آخرین کسی بود که میخواست ببینه.
اون مثل همیشه خوشحال و بیغم بهنظر میرسید. زندگیاش از قبل و بعد چانیول تغییری نکرده بود و رنگ موهاش رو هم به قرمز تغییر داده بود. حتی انرژی نداشت که دقت کنه و ببینه اینبار داره با کی میپَره پس نگاهش رو ازش گرفت.
-لطفا صداشو درنیارین که نیاد اینور...
چانیول با کلافگی گفت. اشتهاش کور شده بود و اعصابش داغون.جونگسوک جرعهای از شرابش نوشید و گرهی کراواتش رو کمی شل کرد:
-اون زمانها که نمیومدی خونه و شب تا صبح پیشش بودی، نظرت دربارهاش این نبود.-آره چون اون موقع بهم خیانت نکرده بود!
چانیول با صدایی بالاتر از حد انتظار گفت و بکهیون با نگرانی، دستش رو میون دستهاش گرفت. بکهیون به معنای واقعی کلمهی کنجکاو شده بود تا اِکسِ دوستپسرش رو ببینه و زمانی که سرش رو برگردوند، پشیمون شد چون اون از زیباترین پسرهایی بود که میشد دید.
میرا و جونگسوک با تعجب از دستهای حلقهشدهی اون دو نفر ابروهاشون رو بالا دادن اما چیزِ بیشتری نپرسیدن و زمانی که شام خوردنشون به پایان رسید، چانیول با عذرخواهی زیرلبی جلوتر رفت و بکهیون علنا اعلام کرد که میخواد همراهش بره.
YOU ARE READING
No.963
FanfictionGenre: Romance, Slice of life, Drama Couple: Chanbaek Writer: Green #Completed 🛹🛹🛹🛹🛹 پارک چانیول توی سفر تفریحیاش به لندن، نزدیک تعطیلات کریسمس بر اثر یه سانحه گیر میوفته و برگشتن به "خونه" براش غیرممکن میشه. ممکنه این اتفاق، پیشآمدهای بزرگ...