«هیونگ. بیا خونه. زود.»
ویررر پیام گوشی که عین زلزله نازل شد بکهیون رو که تا گردن توی مانیتور فرو رفته بود زیاد شوکه نکرد ولی محتوای پیام که از طرف آلفاش بود باعث شد یههو عین بچهخرگوشها از جاش بپره.
درواقع اون پیام اصلا بیضهرندهکن نبود ولی هربار که بکهیون باهاش روبهرو میشد کون هیجانزدهش از جا میپرید.
هرچند این دفعه یه دلیل دیگه هم وجود داشت که هی به قلب مارشملوییش سیخونک میزد.
یه نفس عمیق کشید و یهکم کلهش رو عین سنجاب اینور و اونور چرخوند.
عنبیههای فندقی بانمکش با یه حالت بیقرار و هیجانی میلرزیدن و یهجوری متمرکز، پنجولهاش رو مشت کرده بود که انگار داشت برای قایمکردن بلوطهاش نقشههای جدید میکشید.
کمکم وقتی مطمئن شد سر همهی همکارهاش تو کار خودشونه و هیچکس پرش خرگوشیش رو ندیده، خیلی سوسکی شروع کرد به جمعوجورکردن خرتوپرتهاش.
بعدازاینکه همهچیز رو تو کولهی بافتنش چپوند، به گلدون کاکتوس رو میز کارش آب داد و از اونجایی که احتمال میداد تا چند روز نبیندش آروم تیغهاش رو ناز کرد.
حالا فقط جیمزدن از شرکت تو ساعت کاری مونده بود که واسهش باید از سرپرست بخش که یه بتای کونخشک و عصاقورتداده بود اجازه و مرخصی میگرفت.
قسمت سخت ماجرا.
با اینکه یک سالونیم بود اونجا، توی شرکت بابای چانیول کار میکرد هنوز هم مثل روز اول از سرپرست میترسید و هربار باهاش چشمتوچشم میشد یه دور لپهای پشمکیش که بهلطف چانیول حسابی تپل شده بودن آب میشد. حرفزدن باهاش که بماند.
ـ نترس بکهیون. نترس. قرار نیست بخورتت.
پچپچطور به خودش روحیه داد و قبل از اینکه استرس منجمدش کنه و ازش بستنی سیبسبز بسازه، زود پا تند کرد و سمت پارتیشنی که مرز قلمرو سرپرست بود رفت.
و البته که یادش موند سر راه شیرکاکائویی رو که صبح خریده بود از مینییخچالشون برداره.
ـ آم... سر... سرپرست کیم؟
درحالیکه کلهی گردالی و سیاهش رو از پشت پارتیشن کج کرده بود، مثل یه تولهگربهی خطاکار که زده گلدون عتیقه رو شکونده و حالا میخواد با مموشکردن خودش و آویزونکردن گوشهاش، از دعوا و تنبیه قسر در بره، به مدیر بخششون نگاه میکرد.
طبق معمول، اولین چیزی که توی قلمرو سرپرست بهچشم میاومد برج بطریها و پاکتهای شیرکاکائو روی میز بود.
و بعدش تازه نگاه آدم به مرد برنزه و کتوشلوارپوشی که کاملا هاپویی و جدی پشت میز نشسته بود میافتاد.
![](https://img.wattpad.com/cover/308413653-288-k213659.jpg)
YOU ARE READING
The Green Apple
Fanfiction[کاملشده/اردیبهشت ۱۴۰۱ - اسفند ۱۴۰۱] 🍏فیکشن: The Green Apple | سیب سبز 🍏کاپل: چانبک 🍏ژانر: امگاورس - فلاف - اسمات 🍏نویسنده: لئو 🍏محدودیت سنی: NC-17 🍏هشتگ: #TheGreenApple روزی روزگاری، توی دنیای موازی دنیای رئیس پارک و مدل بیون، رایحهی یه ام...