save us | دیوانگی

154 17 0
                                    

این قسمت : دیوانگی
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

* فلش بک *

نوشیدنیه تو دستشو به نوشیدنیه بقیه ی رفیق هاش زدو بعد کُلش رو سر کشیدن ‌.
امشب به یه مهمونی ای از طرف دوستای مشترکشون دعوت شده بودن .
کارن ، دنیل و جک
این دفعه جونگکوک همراهشون نبود
ولی باز با این حال داشتن خوش میگذروندن
جک با دوستاش دور هم جمع شدن و یک میز رو برای نشستن انتخاب کردن
با هم حرف میزدنو میخندیدن
صدای اهنگ هم اون هارو وادار میکرد که بلند تر حرف بزنن
البته خیلی وقت بود که اون سه پسر به این خونه برای جشن گرفتن اومده بودن

تا اینکه پسر با نوتیفی که از گوشیش اومد از دختری کنارش نشسته بود عذر خواهی کرد ؛ رمز گوشیش رو زد و اپلیکشن رو باز کرد
یه پیام داشت از طرف تسا .
برای لحظه ای هنگ‌ کرد
چطور امکان داشت تسا این وقت شب این پیامو بهش بده ؟

Tesa🥀 :

تو یه احمقی پس سعی نکن دوستامو ازم جدا کنی از جونگکوک هم دور شو به نفع خودته 😂

به ایموجی نگاه کرد
این رفتار تسا و تغییر شخصیتیه یهوییش بیشتر رو نروش رفت
اخم غلیظی راهیه پیشونیش شد
داشت تلا میکرد سر از کارای اون دختر در بیاره . از طرفی ساعت داشت به ۳ نزدیک میشد ، کمی با خودش کنلجار رفت تا بی محلی کنه و فقط پیامو پاک کنه
اما غریزه ی فوضولیش بیدار شده بود پس بلاخره شماره ی تسا رو برداشت .
باید باهاش برخورد جدی ای میکرد !

هرچی بیشتر میگذشتو مشکلشون رو باهم رو حل نمیکردن ، جک به اینکه چقدر تسا رو مخه بیشتر پی میبرد

به تلفنش جواب داده نشدو این بیشتر عصبیش میکرد اما بیخیال نشدو انقدر تماس گرفت تا یکی جواب بده

وقتی بلاخره بعد از سه چهار بار شماره گرفتن ، تسا جواب داد بدون هیچ سلامو علیکی گفت

- تو مشکلت چیه ها ؟ من میخوام بیخیال شم تو چرا کوتاه نمیای ؟

برای ثانیه ای سکوت بینشون ردو بدل شد
اما بعدش صدای خواب آلود تسا رو شنید که داشت با تعجب کامل صحبت حرف میزد
به نظر نمیومد که تعجبش ساختگی باشه

+ جک ؟ چیزی شده ؟ منکه چیزی بهت نگفتم

اما در نهایت کلافه تر از قبل گفت

- خودتو نزن به اون راه ! اول برام تکست چرتو پرت میفرستی بعد میگی از هیچی خبر نداری ؟

تسا از سروصدای اطراف جک و صدای بلند اهنگ اخمی کرد و از پشت تلفن با چشم های بسته موهاش رو خاروند
و بعد جواب پسر جوان رو خیلی قاطعانه داد

𝐬𝐚𝐯𝐞 𝐮𝐬 | jungkook Where stories live. Discover now