save us | ناجی

135 20 2
                                    

این قسمت :  ناجی

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

جک - ایده ی جالبی بود که بیایم اینجا ! بعد اون جنگ و مرافع واقعا داره بهم خوش میگذره .

پسر دیگه ای تو جمعشون بود که صدای جک رو از بین آهنگ بلند ، به زور شنید و حرفش رو تایید کرد

- دقیقا

جونگکوک اصا حواسش به جمع یا دوستاش نبودو تنها جایی که چشماش میچرخید به دور تر ازشون بود که ختم میشد به استیج کلاب .
جایی که بقیه در حال رقصیدن بودن .
و یکی از افراد اون بین تسا بود .

به هر دلیلی که خود جونگکوک هم نمیدونست ، تسا داشت با پاهاش رو مغز جونگکوک رژه میرفت

جونگکوک با زبونش دیواره های لپش رو به بازی گرفت
جدیدا این کارو زیاد انجام میداد ...
چشم هاش رو ریز کرد تا تسا کاملا در دید راسش قرار بگیره ولی متوجه ی دست مردی شد که روی کمر دختر نشسته
حسای منفیش تشدید شد
خواست دقیق تر بشه که با صدای بچه ها به خودش اومدو از اونجا برای لحظه ای چشم برداشت

بورلی + کوک تو عصبی به نظر میای خوبی ؟؟

پسر چیزی نگفت و فقط سر تکون داد
و دوباره نگاهشو داد به تسا و اون مرد عجول !

دخترا که قصد داشتن از ماجرا سر در بیارن و از دام فوضولی رهایی پیدا کنن ؛ جونگکوک رو سوال پیچ میکردن

+ جونگکوک میشه یه سوال ازت بپرسم ؟؟

جونگکوک دست از نظاره کردن اون ها برداشت و برگشت سمت صاحب صدا .
همین طور که دو کف دستش رو بهم میمالید گفت

- بپرس

+ جدیدا از اطرافیانمون زیاد در موردتون شنیدیم ! تو با تسا رابطه داری ؟؟

پسر پوزخندی زدو با لبه ی نوشیدنیه تو دستش ور رفت
انگشت هاش به طرز خیره کننده ای رو لبه ی لیوان کشیده میشد
تو ذهنش به افکار کثیفی پرو بال داده بود که نتیجه‌ش این پوزخنده .

- نه . ولی ای کاش اینطور میبود

قطعا ای کاش همین طور " نمیبود " چون الان مغزش داغ کرده .
خودش هم به وضوح حس میکرد که نوشیدنی روش اثر گذاشته .
پس تو واقعیت هیچ وقت این جمله اینطور گفته نمیشد

+ منظورت چیه پسر یعنی میخوای بگی باهم رابطه ای ندارید ولی وقتی صحبت از هردوتونه و همه به ارباطتون حسودی میکنن ؟؟

کارن به دنبال حرف بریتنی لب زد

- درسته حتی از دختر های سال پایینی شنیدم دارن دنبال پلنای مسخره ای میگردن تا بتونن جای تسا رو بگیرن ! منکه باورم نمیشه

- چیزی بینمون نیست البته شاید ! فقط جواب مبهم میدم تا از دست حقیقت طفره برم .

سرش رو برگردوند و تسا رو بین جمع ندید
آخه چرا باید دقیقا وقتی که قصد داشت بیخیال تسا بشه یهو غیبش میزد ؟
لرزش خفیف دستش رو گذاشت بر مبنا ی عصبی بودنش !
لعنتی در دل فرستاد و لیوان رو سر کشید ؛ از جا که بلند شد گوشیش رو به دست جک سپرد

𝐬𝐚𝐯𝐞 𝐮𝐬 | jungkook Where stories live. Discover now