save us | مجهول

144 19 2
                                    

این قسمت : مجهول

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
آدم ها خیلی بی وفا هستن
بی وفا و ناپایدار ؛ اما آنها خیلی جوان تر از آنند که بدانند چه‌طور یکدیگر را دوست بدارند .
آنها باید عطوفت و محبتی را احساس میکردند که در پس و پشت این لفظ های
حقیرانه پنهان شده !
چه کسی میداند ؟ شاید روزی در پی هم روند و فهمند که برای همند ؟
برای هم ؟
کلمه "باهم" برای اکنونشان درج میشود و میشود گفت برای بعدشان "برای هم" درج شود !
اما کِی میفهمند و کِی به یکدیگر میقبولونند ؟
اکنون یا بعد ؟
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

دم دمای غروب بود ، آسمون گرگو میشی داشت
دیگه وسایل هاشون رو جمع کرده بودن تا برگردن خونه
به هر حال یه روز کامل رو اینجا موندن ؛ براشون جالب بودو کلی خاطره ی جدید به تعداد قبلی ها اضافه شد .

- وقتی داشتیم میومدیم اینجا یه پارک جنگلی کوچیک دیدم دوست داری بریم اونجا ؟

+ اوهوم موافقم اما باید بزاری با دوربین عکاسیت عکس بگیرم

- نخیر

+ پس ولش کن من نمیام

- هییی بچه پررو من قبلا بهت گفتم نمیخوام جز خودم کسی بهش دست بزنه

+ مگه توش چی داری که نمیزاری بهش دست بزنم ؟

- هیولا

+ من از هیولا نمیترسم بچه

- بچه خودتی

نیشگونی از بازوی جونگکوک گرفت و اخم کرد
در نهایت خیلی زود به این مکالمه ی کوتاه خاتمه دادن
تا برگشتن به خوابگاه حداقل نزدیک یک ساعتی راه بود
جونگکوک ضبط ماشینش رو روشن کرد تا قبل از رسیدن به مقصد اصلی یکمی اهنگ گوش بدن
این اهنگ مورد علاقه ی تسا بود
تسا لبخندی رو لبش نشوند و با اهنگ زمزمه ی کوتاهی انجام داد
اما همچنان ذهنش درگیر این بود که یه فرصت خوب برای گیر آوردن دوربین جونگکوک پیدا کنه !

خیلی نبود که ذهنش درگیر اون دوربینه چون جونگکوک اون دوربین رو به تازگی خریداری کرده بود مثلا به مدت یکی دو ماه ؛ و اما واقعا دوست داشت بدونه که جونگکوک چه عکسایی میگیره و نگه میداره
میدونست که هر وقت باهم برن بیرون اون دوربین دستشه و در حال عکس گرفتنه .
اما این براش عجیب میشد که چرا جونگکوک عکسارو نشون نمیده
انگار نگهش میداره برای خودش
به وسط های اهنگ که رسیدن تسا چشم هاش گرم شد تلاشی برای بیدار موندن نکرد .
جونگکوک هم از فرصت استفاده کردو بعد از اینکه مطمئن شد دختر کاملا خوابش برده با همون دوربینش یک دستی عکس گرفت ؛ تو همین بین حواسش به جاده بود و فرمون رو گرفته بود که یک وقت منحرف نشه !

*چند روز بعد*

به گوشیش نگاه کرد شماره ی کسی رو گوشیش افتاده بود که موجب تعجب شد !

𝐬𝐚𝐯𝐞 𝐮𝐬 | jungkook Where stories live. Discover now