🐚اسم: بَسورِکسیا
🐚ژانر: تخیلی/عاشقانه/رازالود/اسمات🔞
🐚کاپل اول: کوکوی
🐚کاپل دوم: یونمین
🐚نویسنده: mj_storiress
معنی کلمه ی Basorexia:
یعنی میل شدید به بوسیدن و داشتن یه نفر که نمیشه داشتش
خلاصه:
تهیونگ، پریِ سفید و سربههوایی که عاشق کشفک...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
جیمین بال های صورتیش رو بست و چند قدم باقی مونده رو با پاهای کوچیکش روی چمن دوید و بالاخره وقتی به یونگی رسید و دوست هایی که دورش جمع شده بودن به حرف اومد. -عصر بخیر، یونگی!
یونگی تنها سرش رو سمت صدای ملایم و ارومی که شنید چرخوند و به صاحبش نگاه کرد: -اوه جیمین... اومدی... خیلی خوش اومدی.
این یک جشن بزرگ بود که یونگی ترتیبش رو داده بود بخاطر ذوب کردن تموم یخ های دریا و رودخونه ها بعد از تموم شدن زمستون و بازگردوندن هوای خنک و دلپذیر بهاری.
سمت دوست هاش چرخید و به جیمین اشاره کرد: -این جیمینه، یه پری گله... جیمین اینا دوستامن، سوکی، یونجون و مین جه!
جیمین به خجالت لبخندی زد و به دوستان خفن و پر سر و صدای یونگی سلام کرد. پری اب با حرکت سرش موهای امواج و ابی رنگش رو عقب زد و گفت: -میخوایی اینجا بشینی؟
جیمین هول کرده پایین پیراهنش رو میون انگشت هاش گرفت: -اوه... خب... من...
-اگه بخوایی میتونی به اون خمیر وا رفته ای که اون گوشه نشسته هم بگی بیاد.
یونگی با خنده گفت و به تهیونگی که کنار رودخونه توی خودش جمع شده بود و به تصویرش داخل اب خیره نگاه میکرد اشاره زد.
جیمین با دیدن حالت عجیب غریب دوستش چشم هاش گرد شد و با عجله سمتش دوید.
تهیونگ یک پری جادو بود برای همین بیشتر پری ها میشناختنش، درست مثل یونگی که حتی باهاش شوخی هم میکرد. -داری چیکار میکنی چرا انقدر کارای عجیب غریب میکنی. ابروم جلوی یونگی رفت.
تهیونگ چشم هاش رو چرخوند و پاهاش رو توی اب خنک فرو کرد: -یادت نره من خودم تورو بهش معرفی کردم وگرنه حتی نمیدونست یه پری گل به اسم جیمین وجود داره.
جیمین لب هاش رو اویزون کرد و به نشونه ی اعتراض دست به سینه شد: -مگه تقصیر منه فقط سه تا پری سفید باقی مونده؟ خب شما سه تا نقطه ی توجه همه ی پری هایید.
تهیونگ از روی چمن ها بلند شد و با شوخی انگشتش رو سمت بینی کوچیک دوستش گرفت: -پس باید خیلی خودت رو خوشبخت بدونی که یکی از اونا بهترین دوستته.