🤍🌸PART 7🌸🤍

453 127 20
                                    

جونگکوک با فشار محکمی بعد از گرفتن ایینه ی عجیب غریب از دست تهیونگ تونست پسر مو سفید رو هم از اون گودال عمیق بیرون بکشه

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

جونگکوک با فشار محکمی بعد از گرفتن ایینه ی عجیب غریب از دست تهیونگ تونست پسر مو سفید رو هم از اون گودال عمیق بیرون بکشه.

الان هر دو وسط سرزمین ایینه ها نشسته بودن و به ایینه ی ساده ای که غیر از خودشون و محیط اطراف هیچ چیز دیگه ای رو نشون نمیداد نگاه میکردن.

جونگکوک خیلی محتاط چند ضربه به صفحه ی ایینه زد و گفت:
- مطمئنی این ایینه ی زرینه؟

- پس چرا باید خاکش میکردن؟ نسبت به بقیه ی ایینه ها مکان عجیب تری نداره؟

تهیونگ با کنجکاوی پرسید و جونگکوک رو به فکر وا داشت اما اینبار سوال دیگه ای توی ذهن جن باهوش بوجود میومد:
- اگر این گودال درست پشت صخره های بلند بوده چرا تا امروز هیچکس نتونسته ایینه ی زرین رو پیدا کنه؟

همون لحظه بود که نور خیلی روشن و سفیدی درست پایین اینه درخشید و توجه هردوی اونارو جلب کرد.

وقتی نور محو شد و از بین رفت تنها چیزی که داخل ایینه تغییر کرده بود نوشته ی ریز و خوش خط پایین صفحه اش بود که با رنگ طلایی جمله ای نوشته بود.

تهیونگ چند بار پلک زد و پرسید:
- این دیگه به چه زبونیه؟

- به زبون سیتور هاس...

جونگکوک زمزمه کنان گفت و جمله رو ترجمه کرد:
- من زمانی ظاهر میشوم که تنفر و عشق را همزمان احساس کنم.

جونگکوک بعد از خوندن جمله اش سمت تهیونگ چرخید و گفت:
- پس ایینه برای ما ظاهر شده... همیشه اینجا نبوده.

تهیونگ سر تکون داد و با شادی لبخند عمیقی زد:
- اما ما برنگشتیم... الان باید چیکار کنیم؟

ایینه دوباره درخشید و جمله ی بعدی رو جونگکوک خوند:
- قبل از پاک کردن تاریک ترین خاطره ی شما، میتوانم یکی از ارزوهایتان را براورده کنم.

چشم های تهیونگ با شنیدن این جمله درخشید و دستش رو جوری دور بازوی جونگکوک حلقه کرد و ازش اویزون شد انگار اون پری ای نبود که همین چند ساعت پیش باهاش دعوا میکرد.

BASOREXIA🧚‍♂️ | KVWhere stories live. Discover now