🤍🌸PART 3🌸🤍

647 149 24
                                    

داخل دریاچه فرو رفت و غلظت بیش از حدش رو بلافاصله احساس کرد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

داخل دریاچه فرو رفت و غلظت بیش از حدش رو بلافاصله احساس کرد.

دست و پا زد تا بتونه خودش رو بالا بکشه و روی اب بمونه یا شایدم بهتر بود میگفت روی خون ابه هایی که دور و برش رو احاطه کرده بود.

سرفه کرد و تمام خونی که توی دهنش رفته بود به بیرون توف کرد. هر چقدر جلوتر میرفت خون بود و خون و گاهی پاهاش به سنگ ریزه ها و درشت داخل دریا برخورد میکرد.

این بیشتر شبیه اب های وسیع بود تا دریاچه...

شایدم تهیونگ اشتباه محاسبه کرده بود و انتهای جنگل ممنوعه و بعد از دره ی مرگ دریاچه ی خون قرار نداشته بلکه دریای خون درست شده بوده.

بعد از نفوذ به تاریک ترین قسمت کتابخونه ی سرزمین پری ها تا حدودی درباره ی سرزمین تاریکی اطلاعات داشت اما ظاهرا خیلی از نوشته های داخل کتاب ها غلط بود.

بالاخره با دیدن چمن های پوسیده و گندیده ی کنار اب که شبیه یک جزیره ی کوچیک بود که با دو قدم میتونست تمام سطحش رو بگذرونه خودش رو به سختی بالا کشید.

پشت سرهم سرفه کرد و موهای سفید رنگش رو که الان قطره های خون لابه لاش دیده میشد بالا زد.

لباسش کاملا خیس شده و به بدنش چسبیده بود از لای پلک های نیمه بسته اش تلاش کرد دور و برش رو ببینه اما مه و تاریکی بهش امون نمیداد.
-کمک...

با صدای تقریبا بلندی فریاد زد اما اونجا شبیه یک جزیره ی دور افتاده بود.

نفسش کم میومد و میدونست شیره ی زندگیش شدیدا ضعیف شده این رو از دید تار و تلو تلو خوردن هاش میتونست تشخیص بده.

این دریا انرژیش رو درون خودش میبلعید.
-عاح... حالم... اصلا خوب نیست...

زیرلب زمزمه کرد و خودش رو روی همون تیکه زمین پوسیده و گندیده رها کرد که شددا بوی چمن های خراب میداد.

اگر جیمین اینجا بود با یک حرکت دست میتونست به این چمن ها جون ببخشه. با یاداوری بهترین دوستش سیخ سرجاش نشست.
این میتونست ریسک خیلی بزرگی باشه اما اگر کسی این اطراف بود با این حرکت میتونست بوی جادوش رو حس کنه و از بین مه پیداش کنه. نفس عمیقی کشید و دستش رو روی چمن ها گذاشت.

BASOREXIA🧚‍♂️ | KVWhere stories live. Discover now