𝐩𝐚𝐫𝐭 𝐬𝐢𝐱

794 199 94
                                    

میشه ستاره‌ی پایین صفحه رو طلایی کنی؟👈🏻👉🏻
💝ووت و کامنت یادتون نره💝
━━━━━━━━━━━━━━━


به سرعت برق و باد تابستون تموم شد و متاسفانه سال تحصیلی جدید شروع شد و عامل استرس‌ یونگی باز هم به سراغش اومد.

اینکه ضعیف‌ترین دانش آموز توی کلاس باشی و مدام از طرف پدر و معلم‌های مدرسه‌ات نصیحت بشی، به اندازه‌ی کافی برای یونگی استرس‌زا بود و وجود بچه‌های قلدری که از هر فرصتی برای اذیت و آزارش استفاده می‌کردن هم شرایط رو برای پسر سخت‌تر می‌کرد.

نه اینکه قبلا با این جور بچه‌ها برخورد نداشته باشه، ولی انگار تمام توجه این اکیپ روی یونگی بود و سر کلاس درس یا هر جا پسر مو طلایی رو تنها گیر می‌آوردن، حتی به صورت کلامی هم اذیتش می‌کردن.

زمانی که یونگی توی دگو زندگی می‌کرد هم مورد آزار و قلدری بقیه بود.

ولی اون زمان، هر وقت که این اتفاق براش میفتاد، خودش رو به مریضی می‌زد تا چند روز توی خونه بمونه و مدرسه نره.

دلیل اینکه یونگی توی درس‌های پایه‌ش می‌لنگید هم به خاطر غیبت های زیادش از کلاس درس بود.

مادرش اونقدر مشغول کار کردن و پول درآوردن برای زندگی دو نفره‌شون بود که هیچوقت وقت پرسیدن علت غیبت های طولانی پسرش از مدرسه رو نداشت.

نه اینکه مادر بدی باشه ولی زندگی کردن به عنوان یه مادر مجرد واقعاً سخته.

مادر یونگی از صبح زود تا نیمه شب رو سر کار بود و وقتی می‌رسید خونه دیگه جونی توی تنش نداشت که بخواد به مشکلات پسرش برسه.

تمام هَمّ و غم اون زن، تأمین کردن نیازهای تنها بچه‌ش بود؛
اما کاش کسی بهش می‌گفت که پسرش علاوه بر نیازهای مالی، نیازهای روحی و عاطفی هم داره!

ولی یونگیِ الان برخلاف قبل، با وجود همون آزارها، بدون اینکه ترس یا ضعفی از خودش نشون بده، هر روز به مدرسه می‌رفت.

اون موقع دوست‌های یونگی محدود به چند تا از همکلاسی‌هاش می‌شدن که کاری ازشون برنمیومد ولی الان یونگی، تهیونگ رو داشت و هر وقت که همراه تهیونگ یا اکیپش بود، هیچکس سراغش نميومد و پسر می‌تونست رنگ آرامش رو ببینه.

شاید تهیونگ تنها دلیلی بود که یونگی هر روز به خاطرش به مدرسه می‌رفت.

چون می‌دونست دیگه توی مدرسه تنها نیست و مجبور نیست خودش به تنهایی با مشکلاتش دست و پنجه نرم کنه.

𝐋𝐎𝐓𝐔𝐒Where stories live. Discover now