6

1.1K 166 47
                                    

چشاشو بست و دستاشو روی گوشاش گذاشت!
داشت میوفتاد...
تعادل نداشت
اما چند لحظه بعد توی شیرینی خالص فرو رفت
رایحه‌ی تلخی که براش شیرین بود
رایحه‌ی سردی که براش گرم تر از هرجا بود
بیشتر رایحه‌ی فردی که گرفته بودتش رو به ریه هاش فرستاد!
از دلنشین بودنش سر درد آورده بود ناله‌ی ناخواسته ای کرد و خودشو بیشتر تو بغل آلفای سلطنتی فشرد!
_____________________________________

جیمین توی هیت بود و توی بغل آلفای سلطنتی که چیزی  به رات شدنش نمونده بود، بود...
تهیونگ نفس نفس میزد
تا اونجایی که یادش بود این پسرک امگا جفت کوک بود
پسرکش....پسری که از اون ماجرا تا الان باهم حرف نزده بودن!....
کوک چند مین قبل صدای ماشین که شنیده بود پایین اومده بود تا هوسوک رو ببینه ولی نه تنها دوستشو دیده بود بلکه جفتشو توی بغل دوست پسرش میدید!
تهیونگ داشت ازش انتقام میگرفت؟
جونگ کوک میتونست به خوبی رایحه هردو گرگینه که داره شدت میگیره رو حس کنه
پسرک بتا ناله ای از ناتوانیش در برابر فرمون های آلفای سلطنتی کرد و بدنش سست شد
توانی توی بدنش نداشت از وقتی که تهیونگ فرمون های سلطه گرش رو دیگه استفاده میکرد خیلی گذشته بود  اون قول داده بود دیگه اینکارو نکنه!
جونگ کوک پشت تهیونگ افتاد زمین انگار که داشت ازش عذر خواهی میکرد!
ولی از بین اینهمه فرمون سرد و خشک یخی بوی ترش بلوبری میومد! رایحه ای که دیروز به خاطرش قلب بیچارش توی دردسر افتاده بود!
بیشتر سعی کرد تمرکز کنه!
قرار بود هوسوک گیتاریست حرفه ایشو بیاره!
نکنه.....
صدای ناله‌ی ملتمسانه جیمین همه رو به خودش آورد
جونگ کوک با شدت عصبانیت به تصویر مقابلش را زده بود!
تهیونگ با هیت جفت تازه پیدا شدش خودش هم رات شده بود!
و با ناله‌ی جیمین همه چی برا تهیونگ سخت تر میشد....
اایز پشت سرش صدای نفس های بلند و خس داری می‌شنید.....
همون طور که اون امگای لعنتی بغلش بود سمت صدا برگشت و پسرک سیاه پوش رو دید!
نگاهشون تو هم قفل شد!
-اون جفت منه لعنتی!

کوک از زیر دندوناش که چفت هم شده بودن غرید....
تهیونک رو صورتش اخم جدیدی شکل گرفت و با حالت
متقابل به دوست پسرش توپید

-جفت منم هست!
کوک با تعجب خاصی به تهیونگ نگاه کرد....
هردوشون عصبی بودن و خشم برشون داشته بود
صورت تهیونگ قرمز شده بود
کوک بیشتر داشت با این رایحه ها عصبی میشد چون داشتن تحریکش میکردن!
دو رایحه کاملا متفاوت و برعکس هم عاشقشون بود!
شاید خدا برای اولین بار صداشو شنیده بود!
اون هردو مرد روبروش رو میخواست!
انگار که این سه نفر از اول برای هم ساخته شدن....
جیمین بعد اینکه چشماشو باز کرده بود محو چشمای طلایی تهیونگ شده بود!
همون چشما
همون چشمایی که تو خوابشون بود
همون چشمایی که دیروز شب دیدشون!
همون چشمایی که ازشون ترسید...
و همون چشمایی که عاشقشون شد!.
به خودش لرزید
ترسناک بود....ولی نمی‌تونست چشماشو از روی صورتش برداره!
اگه زیبایی آدم بود تهیونگ میشد!
اون پسرک با موهای شرابی و سیاهش چند برابر بیشتر جذاب شده بود
میخواستش!
دوتا مردی که داشتن به هم دیگه با خشم نگاه میکرد رو میخواست.....
گرگ درونش داشت دیوانه وار بی قراری میکرد....
ناله‌ی آروم دیگه‌ای کرد و باعث شد تهکوک‌روی امگاشون متمرکز بشن!
به اون ناله های شهوت انگیز که توسط الاهه شیطانی به وجود میومد بی اراده واکنش میدادن از همه بدتر و بدتر رایحه هاشون غلیظ شده بود داشت بدتر میشد
+من.....من واقعا میخوامتون
قطره اشکی از روی گونش چکید و چینی روی صورتش افتاد خواست ناله‌ی دیگه ای از درد عضوش بکنه که
بلافاصله جفت لب های مرد یخی رو روی لب هاش حس کرد وقتی لبهای تهیونگ تکون خورد جیمین احساس کرد توی زمستون سرد کنار یه شومینه با هات چاکلت نشسته!
جیمین دستاشو دور گردن تهیونگ انداخت و خودشو از حالت برآید استایل در آورد و خودشو به تهیونگ چسبوند...
به خوبی میتونست اون هیولای زیر شلوار تهیونگ رو حس کنه و این فقط به تهیونگ صدق نمی‌کرد بلکه الان یه هیولای زیر شلواری از پشت به بوتش چسبیده بود!
ناخودآگاه ناله کرد و دستشو پشت گردن کوک انداخت و موهاشو به بازی گرفت.....
گوشت داغ و خیسی از پشت به گوشش برخورد کرد و لذتش باعث ناله دیگه جیمین شد ولی همه‌ی ناله هاش توی دهن تهیونگ خفه میشد...
جونگ کوک دستاشو از کمر جیمین به شکمش رسوند و بلوز سیاه رنگشو از زیر دامن قرمز چارخونه ایش در آورد و دستشو رد کرد.....
به شکم پنبه‌ای اون موچی کوچولو دست زد چنگ ارومی بهش زد
جیمین آروم مشتی زد تا به تهیونگ بفهمونه نفس نمیتونه بکشه!
از هم دیگه جدا شدن هرسه نفس نفس میزدن...
تازه میتونستن متوجه شرایطشون بشن!
توی حیاط خونشون!
هوسوک رفته بود و خودشون بودن
جونگ کوک قهقه‌ای کرد قهقه‌ای که با شهوت مخلوط شده بود!
جیمین حالا از بغل تهیونگ پایین اومده بود و کنارشون با سری پایین وایستاده بود...
جونگ کوک با شیطنت دامن بیبیشو که بالا رفته بود و کمی از بوت خوشفرمشو به نمایش گذاشته بود رو درست کرد و بعدش یه اسپنک دیگه نثار اون هلو کرد!
جیمین بیشتر از این نمیتونست قرمز بشه....

گوشه لباسش که الان شلخته شده بود رو با دستش چنگ زده بود و داشت فشار میداد

تهیونگ بهش خیره شد و لبخندی زد اما در کسری از ثانیه لبخندش به پوزخند تبدیل شد!
چونه جیمین رو گرفت و مجبورش کرد بهش نگا کنه
به گونه هایی که قرمز شده بودن نگاه کرد!
اوه خدای من اون واقعا الاهه بود!
جیمین صورتشو از درد شق بودن جمع کرد و نالشو با گاز گرفتن لب های پفکیش که حالا به لطف تهیونگ قرمز شده بودن رو خفه کرد!

هیچ کدوم از اینا از چشم کوک دور نموند!
پوزخندی زد و دستشو از پشت به کمر جیمین رسوند و به جلو هدایتش کرد تا سمت اتاقشون برن!
جیمین سعی می‌کرد هرجایی رو نگاه کنه به جز جفتاش رایحه هاشون داشت دیوونش میکرد و این روی فرمون هاش اثر میزاشت....
کوک و تهیونگ به خوبی می تونستن از رایحه ترش امگاشون بفهمن که چقدر بهشون نیاز داره!....

تهیونگ با آرامش آروم کمر جیمین رو نوازش میکرد تا استرس نگیره و جونگ کوک؟
جونگ کوک جوری مچ  جیمین رو گرفته بود که انگار اون الاهه رو فقط خودش می‌تونه ببینه!
اره اون خیلی خشن تر از این حرفا بودن برعکس تهیونگ!.....

_________________________________

میدونم تو داغ اسمات موندین ولی متاسفام😔😂
غلط املایی داشت به بزرگی خودتون ببخشین ووت یادتون نره!
تعداد ووت و کامنت می‌تونه روی زود آپ کردنم تاثیر داشته باشه ✨

screaming Like the last timeWhere stories live. Discover now