8

1.5K 179 78
                                    

جونگ کوک قبل از اینکه بزاره حرفش تموم شه تموم عضوشو داخل سوراخ جیمین کرد!
هردو گرگینه با سرعت داشتن ضربه میزدن!
هرسه گرگینه توی لذت بودن!
بین ابرا!....
____________________________________

جیمین داشت به اوجش نزدیک می‌شد
جونگ کوک که متوجه نزدیک‌بودن بیبی بویش شد اشکایی که جیمین صورتش رو خیس کرده بود رو پاک کرد جای اشکای امگا رو‌ لیسید و بوسیدش....
تهیونگ سرعت ضربه هاشو زیاد کرده بود نزدیکای کام شدنش بود....جونگ‌کوک هم دسته کمی از تهیونگ نداشت و مثل حیوون ضربه میزد!
جیمین قطعا یک هفته کامل نمیتونست راه بره!
تهیونگ با ناله غرش مانندی توی بوت جیمین خالی شد...
جیمین با احساس گرمای لذت بخشی لرزش بدنش اوج گرفت و روی شکم جونگ‌کوک کام شد!
اما جونگ‌کوک هنوز هم داشت ضربه میزد حتی بعد از اینکه جیمین بعد کام شدنش سوراخش تنگ تر شده بود!
از خیسی و گرم بودن امگا کوچولو غرشی کرد و سرعتشو بیشتر کرد!
جیمین دوباره تحریک شده بود!
انگار هنوز هم نات نشده بود!
جیمین شکمش درد میکرد دل پیچه شدیدی سراغش اومده بود....
هق هق کنان به کوک گفت وایسته!
کوک که از خلسش در اومده بود و شرایط رو بحرانی دید، چهرش نگران شد....
و از حرکت وایستاد
-هی بیبی حالت خوبه؟
جیمین یه اشک دیگه از چشماش سرازیر شد....
+من.....من باز رفتم تو هیت....ن....عاح....نات نشدم
-شاید بعد از کام شدن من درست شدی بلوبری
جونگ کوک با ناز کردن گونه جیمین با پشت دستش جواب داد آروم باز شروع کرد به حرکت کردن و رفته رفته سرعتش حرکت میداد....
جیمین درد میکشید ولی در حال حاظرلذت براش مهم تر بود  ...
ناله های شهوت انگیزشو بلند تر کرد و رفته رفته داشت تبدیل به جیغ میشد
+اومممم جونگ کوک عاح....دوسش دارم...
جونگ‌کوک اسپنکی به بوت خوشفرمش زد و غرید
-برا کی اینهمه خیس کردی؟....هوم؟
عاح لعنتی خیلی تنگی...
جونگ‌کوک بعد چند بار ضربه محکم تو جیمین خالی شد!...
-فاک بهت کوچولو!
ولی جیمین هنوز هم نات نشده بود!....
و تهیونگ متوجه این مسئله شد
آروم از پشت به جیمین نزدیک شد و بوسه زنان از کمرش به گردنش رسید و در آخرش به گوشش.....

×هی!...شاید باید دوتامونم تو یه سوراخت جا شیم!
طوری که کوکی هم بشنوه گفت و گوش جیمین رو لیسید....
جیمین انگار که شوک بهش وارد شده باشه کمی بدنش لرزید....
+اما....اما
-هیس آروم باش بیبی چیزی نیست ددی هات پیشتن....
نباید بترسی
جونگ کوک با پوزخندی که روی لبش داشت روی لبای جیمین زمزمه کرد...
+م...من میترسم....لطفا
×مگه نمیخای از دست شر این هیت لعنتیت خلاص شی....
+می.. میخام
تهیونگ شونه جیمین رو بوسید و دستشو نوازش وارانه روی بوت جیمین کشید
×خب پس بسپرش به ما بلوبری!
هردو پسرک بزرگتر باز شق کرده بودن!
محض رضای خدا!
این امگا وقتی رنگ نارنجی غروب میوفته روی بدن هوس انگیزش.....با این رایحه غلیظ ترش و شیرین بلوبریش مبتونست جفتاشو تا خود دیوونگی ببرتشون

تهیونگ عضوشو راحت وارد جیمین کرد..
جونگ کوک خوب گشادش کرده بود!
جیمین ناله کشداری کرد....سوراخش می‌سوخت ولی بازم میخواست به فاک بره....لعنت به هیت!

تهیونگ شروع به تلمبه زدن کرد و جونگ‌کوک دوتا از انگشتاشو وارد سوراخ جیمین کرد!

جیمین جیغ بلندی کشید و کمر تهیونگ رو چنگ زد....
تهیونگ لبای امگا رو به لب گرفت و مکید!
دیک تهیونگ به خودی اندازه دو نفر آدم بزرگ بود!
جونگ‌کوک انگشتاشو قیچی پار تکون داد...
و جیمین ناله های خفش رو رها میکرد
خسته شده بود از این پوزیشن ولی چاره ای هم نداشت!

+اییی....جونگ‌کوکی درد دارهههه
جونگ‌کوک از اسمش که جیمین صدا زده بود خوشش نیومد
-درد داره؟
چهار تا انگشتشو هم وارد جیمین کرد و فشار داد...
+توروخدا......کوک لطفا
-درست صدام کن امگا!
+باشه باشه....اییی...آروم باش ددی
تهیونگ که سادیسمی شدن کوک رو دید آروم پیش رفت و به اون دوتا توله ها نگا میکرد....

نگاهش به کوک خورد که داره انگشتاشو در میاره تا خودش رو کنار دیک تهیونگ جا بده...
نفس عمیقی کشید و منتظرش موند قطعا برا جیمین که اولین رابطش بود درد آور ترین قرار. بود بشه ولی چاره ای نبود!
آروم سعی کرد لبای امگا رو به دهنش بگیره و حواسشو پرت کنه!
بعد چند مین که جیغ جیمین به گوشش رسید و از یه طرف تنگ تر شدن سوراخ جیمین  و مالیده شدن دیکش به دیک جونگ کوک رو حس کرد از خود بی خود شد... اون آدم خیلی آروم و رمانتیکی بود ولی محض رضای خدا الان ؟
تو این وضعیت؟
ناله بلندی از ته گلوش کرد و اولین تکونش باعث شد یه شوک الکتریسیته‌ی لذت از بدنش عبور کنه!
کوک ناله کرد و سعی میکرد خودشو تکون بده!
جیمین؟
جیمین داشت جر میخورد.....
اشک هاش پشت سر هم سینه تهیونگ و صورتشو خیس کرده بودن!
تنها کلمه ای که تو مغزش آژیر میکشید کلمه درد بود!

جیغ های بلندی میکشید تهکوک خیلی آروم حرکت می‌کردن تا عادت کنه!
بعد از چند مدت جیمین داشت ناله هاشو از لذت میکرد!
تهیونگ و کوک از رضایت امگا گوچولوشون لبخند زدن و سرعتشونو بیشتر کردن!
دندون های نیش دوتاشونم در اومده بودن و این از چشم جیمین دور موند!
هردو تشنه بودن!تشنه برای مارک کردن امگاشون....
دوتاشونم دندوناشونو توی پوست گردن جیمین فرو بردن و باز کلمه درد!
جیمین درد و لذت رو داشت باهم تجربه می‌کرد!
درد فلج کننده و لذتی فلج کننده...
احساس مرگ داشت!
بدنش داغ کرده بود و بی وقفه اشک می‌ریخت!
چنگ هاش شونه کوک‌ رو زخم کرده بود و ناخون های جیمین خونی شده بود!
اما کوک‌و تهیونگ یه دنیای دیگه ای بودن!
اونها طعم واقعی بلوبری رو چشیده بودن !

______________________________
های گایز 🫠
میدونم فحشم هم بدین حقتونه خیلی دیر کردم ولی امتحان ها....
من امتحان خردادم رچ این ماه دارم میدم بنابه دلایلی!
واقعا متاسفم 🫠🤝🏻🤝🏻🍓🩷

screaming Like the last timeWhere stories live. Discover now