7

1.3K 157 79
                                    

تهیونگ با آرامش آروم کمر جیمین رو نوازش میکرد تا استرس نگیره و جونگ کوک؟
جونگ کوک جوری مچ  جیمین رو گرفته بود که انگار اون الاهه رو فقط خودش می‌تونه ببینه!
اره اون خیلی خشن تر از این حرفا بودن برعکس تهیونگ!.....
_______________________________

جیمین خیلی بی تاب شده بود اون دوتا مردش رو هم کنارش داشت، احساس میکرد توی بهشته!
حالا فقط یه تیکه باکسر سفیدش توی تنش بود و روی الفاش دراز کشیده بود!
تهیونگ با ولع لبای پفکی بلوبریش رو میخورد و می‌بوسید !...
همزمان کوک هم بدن بیبیشو و هم بدن مردشو مهر های مالکیت میزد!
دو طعم مختلف و شگفت انگیز که هم دیگه‌رو کامل میکنن...
جیمین با بی‌تابی بدنشو روی دوتا گرگینه کنارش میکشید!
تهیونگ از امگا کوچولوش جدا شد از زیرش در اومد تا لباساشو در بیاره...
بدن و هیکل تراشیده شدش رو نشون امگا کوچولو بده

جونگ کوک از وقت استفاده کرد و جیمین رو روی تخت کوبید و اون دوتا بلوبری رو به دندون کشید!
جیمین به خوبی برعکس بودن دوتا مردش رو میتونست حس کنه!
یکیش به شدت ملایم و یکیش به شدت فاک بوی!
جونگ کوک فرصت همکاری به جیمین نمی‌داد و تنها کاری که امگا میتونست انجام بده برا پسرک بتا،ناله کردن بود!
ناله های شهوت انگیز....
جونگ کوک با شدت لبای جیمین رو میبوسید،میخورد،میلیسید....همه جای دهن اون پسرک با طعم آبی رو میچشید.... بیشتر میخواست
زبونشو سمت حلق پسرک بیچاره هدایت کرد و زبون کوچیک توی حلق پسرک رو لمس کرد!
جیمین با مشت به کوک میزد تا ازش دست بکشه!
اما این کار فقط برای کوک لذت رو چند برابر میکرد....
تهیونگ همش با دیدن این صحنه ها....پسرکش بیشتر از حد معمول بزرگ شده بود....اون توی رات رفته بود و همه جای اتاق پر شده بود با رایحه امگا و آلفا....
و صدالبته همه‌ی اینا باعث وحشی تر شدن کوک میشد!

کوک سمت گردن پسرک رفت و همزمان با گرفتن کمر جیمین اونو تو بغلش نشوند تا به تهیونگ فضا بده...
جونگ کوک هیکی های دردناکی روی گردن امگا کوچولوش میزاشت و جیمین فقط موهای کوک رو میکشید و بیشتر ناله میکرد....
اما تهیونگ از پشت روی گردنش رو می‌بوسید کمرش رو می‌بوسید و نوازشش میکرد!
تضاد جالبی بود....
تهیونگ‌ آروم آروم سمت باکسر پسرک رفت تا درش بیاره.....دیگه بیشتر از این نمیتونست...

اون رایحه مست کننده ترش بلوبری امگا...
باسن خوشفرم‌و تپل پسرک کوچیکتر داشت دیوونش میکرد

از روی باکسر اسپنکی زد و نیشخندی روی لبش اومد با ناله پسر...
اون پسرک از ژله درست شده بود!
(خودتون میدونید یا بیشتر توضیح بدم خواهرانم؟)
با بی تابی و عجله باکشر پسر رو پایین زد!
و نتونست کامل درش بیاره
پس به رون کوک اسپنک زد تا از بغلش بیرون بیاره
وقتی باکسر پسرک رو در آوردن..جیمین نگاهش پایین بود شاید تا اینجا میتونست بی شرم باشه ولی الان واقعا.....
جونگ‌کوک با پوزخند چونه پسرک رو محکم گرفت و مجبور کرد تو چشماش نگاه کنه!
جیمین هر جایی رو به جز کوک نگاه میکرد!
کوک فشار دستش رو بیشتر کرد و جیمین از درد آخی گفت
کوک زیر لب با صدای دورگه شهوتی غرید:
×کمی قبل کی بود بی پروا ناله میکرد!؟یالا کوچولو....چشمای پاپی طورت رو ازم دریغ نکن....

screaming Like the last timeWhere stories live. Discover now