_کیه این وقت صبح داره در میزنهه..!اومدمممم...
سوجین به دنبال صدای در ، درحالی که داشت خمیازه میکشید و با یک دست چشم های خواب آلودش رو میمالید به حیاط اومد اما به محض باز کردن در ، با دیدن کسی که پشت در بود ، خواب به کلی از سرش پرید!
_ هیییییی..ش..شا..شاهزاده خانوم!!!!ش..شما اینجا..
+ میتونمبیام داخل؟!
چهیونگ با یک لباس ساده که سرش رو همبا یک کلاه توری پوشونده بود ، به تنهایی به خونه ی نخست وزیر اومده بود تا خواسته ی چانیول رو به جا بیاره..غافل از اینکه بکهیون خیلی وقت بود از اونجا رفته بود..
_ ا..البته بانوی من..خ..خواهش میکنم بفرمایین داخل..
× چه خبر شده سوجین؟!کی بود این وقت صبح در میزد؟!
ناگیونگ پرسان پرسان از اتاقش بیرون اومد اما وقتی نزدیک تر شد و تونست قیافه ی چهیونگ رو ببینه تعجب کرد و ایستاد..
× بانوی من..شما اینجا..؟!ببینم اتفاقی برای برادرم افتاده؟!
هیچ گونه نگرانی توی لحن ناگیونگ،حین پرسیدن این سوال پیدا نبود و همین باعث میشد چهیونگ حسابی تعجب کنه..
+ اگه شروع شکنجه های بازجویی خبر تازه ای محسوب نمیشه..فعلا که نه..اتفاق تازه ای نیوفتاده!نمیخوای دعوتم کنی بیام داخل؟
×ا..البته..خواهش میکنم بفرمایین داخل..سوجینا..لطفا برو برامون یکم صبحونه آماده کن..
_ چشم خانوم..
سوجین رفت و ناگیونگ به نشانه ی دعوت ، دستش رو برای چهیونگ به سمت اتاق خودش گرفت ولی از اونجایی که چهیونگ دنبال رفتن به اتاق چانیول بود ایستاد و توی سرش دنبال بهانه ای گشت تا بتونه هرطور که شده به اتاق چانیول بره..
× بانوی من؟!
+م..میگم..میشه بریم به اتاق کاپیتان پارک؟!
× اتاق برادرم؟!برای چی؟!
+ خ..خب را..راستش من..
× چیشده؟!
+ من..دیشب به ملاقات ایشون رفته بودم..بهم گفتن که..گلدون هایی توی اتاقشون دارن که براشون خیلی با ارزشه..ازم..ازم خواستن که به اینجا بیام و..به گلدون هاشون آب بدم..میشه..میشه بری یکم برام آب بیاری تا گلاشونو آب بدم؟!
چهیونگ قبلا هرگز داخل اتاق شخصی چانیول رو ندیده بود و همینطوری حدسی این حرفو زد.چون گمون میکرد که مثل هر اتاق معمولی دیگه ای حداقل باید یک گلدون توی اتاق چانیول وجود داشته باشه اما متاسفانه نمیدونست که چانیول به گل ها حساسیت داره و هیچوقت از یه گلدون توی اتاقش نگه داری نکرده..
YOU ARE READING
𝓙𝓪𝓭𝓮 | یَشم
Fanfiction"_ اون یه قاتله.. فکر میکنید واقعا فریب پیشنهاد ازدواج با شاهزاده خانم رو میخوره و خودشو تسلیم میکنه؟ اصلا گیریم که قبول کرد و خودشو نشون داد شما واقعا اجازه میدید شاهزاده خانم همسر یه قاتل بشه؟ + یَشم ، کسانی رو به قتل میرسونه که سالهاست ما امپراط...